busalik.blogfa.com

dona4.blogfa.com

همان كه بود...

http://dona4.blogfa.com/1391/06

كار من اول با ناچاری سر گرفت، بعد از آن با غرور دنباله يافت، چندگاهیست كه با عقل حلاجیاش میكنم و در اين منزل آخر هم خيال دارم با عشق تمامش كنم.". نفر چهارم سرهنگ فرهاد ( رئیس ژاندارمری وقت ) -نفر پنجم علی اکبر دهنه ای ( بابقلی بندار ) جنازه صبراو جنازه گل محمد بالای جنازه گل محمد سر بریده خان عمو ( علیخان ) جنازه بیگ محمد -جهند براهوئی (سردار جهن) سرهنگ میرفندرسکی ( سرهنگ بکتاش). توصيف، دقيقن مثل اين عكسه:. كليدر جلد 10. ص 2827-2828. استاد محمود دولت آبادی (به قول بهرام بيضایی) دولتت آباد!

perspective-1991.blogfa.com

PERSPECTIVE

http://www.perspective-1991.blogfa.com/post-10.aspx

توهم عمق بر روی سطح دوبعدی، در هنرهای تجسمی و سینما. گزارشی از یک جشن که فقط شیرینی یه حبه قند را کم داشت! من هم قوی هستم! جدایی نادر از سیمین نباید توقیف شود. به بهانه اکران فیلم هامون. جدایی نادر از سیمین. سایت طرفداران شهاب حسینی. نقد فیلم و بازیگری در سینمای ایران. وبلاگ رسمی درباره ترانه علیدوستی. فیلمهایی که می بینیم. عکس های فیلم جدایی نادر از سیمین. آدم اینجا تنهاست (درباره انیمیشن مری و مکس). درک نشدنی ها (درباره فیلم نسل جادویی). این چند نفر. (درباره فیلم درباره الی.). حق با تو بود. حق با تو بود.

rivass.blogfa.com

عقربه ها - مردی که در جنگلی دور دست تنهایش را با یک بوریا قسمت می کرد

http://rivass.blogfa.com/post-5.aspx

مردی که در جنگلی دور دست تنهایش را با یک بوریا قسمت می کرد. نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۸۸ساعت ۰:۵۶ قبل از ظهر توسط بهزاد رنجبران. دانش آموخته ادبیات نمایشی . اسم یه گیاه هست که تو کوه ها رشد می کنه .در افسانه هاست که وقتی کیومرث می میرد نطفه اش روی زمین می ریزد و از آن ریواس می روید و از ریواس مشی و مشیانه که مرد و زن نخستین هستند ( مثل آدم و هوا ) پدید می آیند . Http:/ www.atefrad.org/2-pazhoohesh/asaatir/ostooreye-mashy-va-mashyaneh.htm. هفته او ل دی ۱۳۹۲. هفته سوم اردیبهشت ۱۳۸۹.

rivass.blogfa.com

عقربه ها

http://rivass.blogfa.com/92101.aspx

نوشته شده در سه شنبه سوم دی ۱۳۹۲ساعت ۲۳:۸ بعد از ظهر توسط بهزاد رنجبران. دانش آموخته ادبیات نمایشی . اسم یه گیاه هست که تو کوه ها رشد می کنه .در افسانه هاست که وقتی کیومرث می میرد نطفه اش روی زمین می ریزد و از آن ریواس می روید و از ریواس مشی و مشیانه که مرد و زن نخستین هستند ( مثل آدم و هوا ) پدید می آیند . Http:/ www.atefrad.org/2-pazhoohesh/asaatir/ostooreye-mashy-va-mashyaneh.htm. هفته او ل دی ۱۳۹۲. هفته سوم اردیبهشت ۱۳۸۹. هفته دوم دی ۱۳۸۸. هفته او ل آذر ۱۳۸۸. هفته چهارم آبان ۱۳۸۸.

whisperingcloud.blogfa.com

زمزمه های یک ابر -

http://www.whisperingcloud.blogfa.com/post-130.aspx

زمزمه های یک ابر. امروز رفتم تا تحت نظر پزشک رژیم غذایی بگیرم. بماند که چقدر عاقل اندر سفیه هر کار خل و چلوار روزانهم را نقد کرد، مثل اینکه چرا پیادهروی بیش از حد داری؟ خب هوا خوبه خانوم دکتر! بعد از تمام اندازهگیریها و بررسیها خط و نشان کشیدن گفت چه قبل از این جواب گرفته باشی. چه نه، باید تغییر کنی! و چه کیف کردم از این تهدید، از این اجبار! به ما کسی زور گفته؟ بسیار به نفعمان بوده؟ نه، گوش نکردهایم. خودمان راه خودمان را رفتهایم. مگر چه بشود تقی به توقی. پر بیراه هم نیست، گوش کنیم. تا ببینیم چه در راه است.

whisperingcloud.blogfa.com

زمزمه های یک ابر

http://www.whisperingcloud.blogfa.com/9108.aspx

زمزمه های یک ابر. خواب می دیدم دارم دستکش می خرم ، دستکش بافتنی ، از بساطی پر از دستکش های رنگ به رنگ. قیمت هاش مثل بیشتر بساط های درهم برهم مناسب بود . به گمانم چیزی حدود هزار و پانصد ، از. مناسب هم مناسب تر ، مفت! یادم نیست چه کسی بامن بود ، شاید کسی شبیه مهشید یا م نا. دو جفت برداشتم برای خودم ، رنگ پایه ی هر دو جفت سفید بود ، سفید و صورتی مثلن ، یا سفید و. صورتی و بنفش . زرد هم داشت اما مانده بودم با چه چیزی هماهنگش کنم؟ خواستم برای بقیه هم. دستکش بخرم تعجب کنند . شاید پولم کم بود . زلزله به این ماهی!

whisperingcloud.blogfa.com

زمزمه های یک ابر

http://www.whisperingcloud.blogfa.com/9201.aspx

زمزمه های یک ابر. من رب النوع کنسل کردن قرارهام . سه دفعه است که سیما به من زنگ. میزند و قرارش را کنسل میکند بار آخری خجالت کشیده بود . به. ندا سپرده بود که به من خبر بدهد نمیآید . کار برایش پیش آمده بود . چرا خیال کرده بود اگر بفهمم نمیآید دلگیر میشوم؟ ته دلم خوشحال هم. آمدن یا نیامدن سیما توفیر چندانی برای من نداشت چرا باید خوشحال. شاید به این خاطر که وقتی سیما قرارش را با من کنسل. میکند و من سرزنشش نمیکنم ماجرا به معیار دلخواه خودم نزدیک تر. میشود . اینکه هر وقت کسی نتوانست ، نخواست ، نشد بیاید سر.

rivass.blogfa.com

عقربه ها - کریسمس مبارک آقای نوازنده

http://rivass.blogfa.com/post-16.aspx

کریسمس مبارک آقای نوازنده. با پالتوی مشکی بلندی بر تن و ویلن قهوه ای کهنه ای در دست ،ایستاده بود زیر چراغ برق و آهنگی شاد برای شب کریسمس می نواخت . باد می وزید و مرد یقه پالتو را تا زیر گوش هایش بالا داده و سرش انگار در آن فرو رفته بود . برف ریزی می بارید و همه جا لایه نازک و سفیدی نشسته بود . آخرین عابران دقایقی پیش با عجله از کنارش گذشته بودند و گاهی سکه ای جلوی پایش انداخته و با بسته های خرید و جعبه های کادوئی که به خانه می بردند دور شده بودند . منو ببخش . دیگه نمی تونم ادامه بدم . برف بند آمده بود &#...

whisperingcloud.blogfa.com

زمزمه های یک ابر

http://www.whisperingcloud.blogfa.com/9012.aspx

زمزمه های یک ابر. اوایل می ترسیدم ، زیاد! زبانم بند می آمد تا می خواستم صدایت بزنم. انگار پاهایم توی ماسه فرو می رفت . داغی ماسه ها به گلویم می رسید ،. زمان کند می شد . پس نمی رفت. پیش نمی رفت . یک سکانس تکرار می شد. تو پارو می زدی . تو دست تکان می دادی . دور می شدی. پلک می زدم . پارو می زدی . دست تکان می دادی . دور می شدی . می ترسیدم. نمی پریدم. از خواب. ادامه داشت . ادامه دارد . نوشته شده در یکشنبه چهاردهم اسفند 1390ساعت 22:1 توسط ابر. از بین آدمها و لباسهایشان میگذشتم. فکر میکردم به باد.