tasnim57000.skyrock.com
Their Profile - tasnim57000 - Skyrock.comProfile of tasnim57000
http://tasnim57000.skyrock.com/
Profile of tasnim57000
http://tasnim57000.skyrock.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
12.4 seconds
16x16
32x32
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
0
SITE IP
91.203.187.104
LOAD TIME
12.375 sec
SCORE
6.2
Their Profile - tasnim57000 - Skyrock.com | tasnim57000.skyrock.com Reviews
https://tasnim57000.skyrock.com
Profile of tasnim57000
تسنیم
حرارتی که نمیرد همیشه در دل ماست. بیخودی های یک زندگی. دفاع از استقلال ایران. حضرت مادر سلام الله علیها. قصه العشق لاانفصام لها. گنجینه ی پاسخ ها. طلبگی و هزارو یک. پرسه در خیال. برقعی. سنگر انفرادی یه بچه حزب اللهی. دوکوهه -حسینیه حاج همت. پر خود به خود سوخت. آخرین بروز رسانی :. بازدید این ماه :. بازدید ماه قبل :. مقتدر مظلوم : نوای وبلاگ. کد موزیک آنلاین برای وبگاه. من دلم اسمون میخواد. حرف دل : رضی. دوشنبه 23 دی 1392. حرف دل : سما. یکشنبه 18 خرداد 1393. ر خش سبزه ست و مویش مشکی و لب:قرمز ا خرا. بامداد...
تسنیم چشمه ای در بهشت
تسنیم چشمه ای در بهشت. مانده ام با غم هجران نگارم چه کنم! عمر بگذشت و ندیدم رخ یارم چه کنم! چشم دیدار رخ یار ندارم! بازدید امروز : 18. بیا مهدی شب هجران سحر کن. چون عاشق روی تو شدم، اینم بس. سرگشتهی کوی تو شدم، اینم بس. با مملکت دو عالمم کاری نیست. سودایی کوی تو شدم، اینم بس. صفایی دارد با تو زیارت رفتن. به حرمت دعای مهدی فاطمه روحی فداه، دستهای خالیمان را تهی برمگردان. تمام روزهای بیتو بودن را تحمل میکنم باشد که روزی به سر آید. یا رب الحسین، اشف صدر الحسین بظهور الحجه. اللهم عجل لولیک الفرج. باز جم...
در انتظار بازگشتم و بازگشتت
در انتظار بازگشتم و بازگشتت. نجوانامه با او ! گفتم : خسته ام! گفتی: لا تقنطوا من رحمة الله. گفتم : هیشکی نمیدونه تو دلم چی میگذره! گفتی : ان الله یحول بین المرء و قلبه. گفتم : غیر از تو کسی رو ندارم! گفتی : نحن اقرب الیه من حبل الورید. گفتم : ولی انگار اصلا منو فراموش کردی! گفتی : فاذکرونی اذکرکم. گفتم : تا کی باید صبر کرد؟ گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا. گفتم : تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچیک خیلی دوره. تااون موقع چه کنم؟ گفتی : و اتبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله. گفتم : تو خدایی و صبور!
طلبگي
Tasnim554, Blog, Weblog, Persian,Iran, Iranian, Farsi, Weblogs, Blogs". توضیحاتی در مورد نویسنده وبلاگ :. از يك سو بايد بمانيم تا شهيد آينده شويم و از ديگر سو بايد شهيد شويم تا آينده بماند . هم بايد امروز شهيد شويم تا فردا بماند و هم بايد بمانيم تا فردا شهيد نشود . عجب دردي! چه مي شد امروز شهيد مي شديم و فردا زنده مي شديم تا دوباره شهيد شويم . آري ياران به سوي مرگ رفتند در حالي كه نگران فردا بودند. شهید مهدی رجب بیگی. دانلود جزوه تربیت از دیدگاه حاج آقا مجتبی تهرانی. اصلا آزادي بيان يعني همين! بعد از مرخ...
موسسه قرآني تسنيم زنجان
موسسه قرآني تسنيم زنجان. هفته چهارم تیر 1393. هفته دوم تیر 1393. هفته دوم فروردین 1393. هفته دوم خرداد 1392. هفته چهارم اردیبهشت 1392. هفته سوم اردیبهشت 1392. هفته چهارم دی 1391. هفته چهارم آبان 1391. هفته دوم آبان 1391. هفته او ل آبان 1391. هفته سوم مهر 1391. هفته دوم مهر 1391. هفته او ل مهر 1391. هفته سوم شهریور 1391. هفته چهارم مرداد 1391. هفته سوم مرداد 1391. هفته دوم مرداد 1391. هفته او ل مرداد 1391. هفته چهارم تیر 1391. هفته سوم آذر 1389. ائمه اطهار (علیهم السلام). اخبار و تازه های روز. امروز درهای...
Their Profile - tasnim57000 - Skyrock.com
The position of the blocks have been saved. Monday, 07 October 2013 at 3:09 PM. Saturday, 04 May 2013 at 2:27 PM. Tasnim c'est un oued dans le paradis lol. Sunday, 05 May 2013 at 2:53 AM. Oui en effet c'est une source paradisiaque réservée aux rapprochés de Dieu . Sunday, 05 May 2013 at 3:55 AM. Bonjour ok c mieux tu le connais! Tuesday, 09 April 2013 at 12:57 PM. Saturday, 26 January 2013 at 2:57 PM. 9616;▬▌℮ℓℓoω! Jolie profil, j'y ajoute un ptit kiff :p tu peux faire pareil pour moi? Post to my blog.
براي تو نازنين
قهوه خونه لاغري دوست نوراني و گلم مرجان. تو فقط ليلي باش جهاد زيباي من در سنگري به نام خانه. فاطمه ي عليرضا حان(همگروهي). رژيم و شروعي دوباره. تصميم بر برداشتن ترازو تا روز پنجشنبه. ٦٢/١پيش به سوي موفقيت. تاريخ : شنبه نوزدهم مهر 1393 15:47 نویسنده : فاطمه حسيني. خيلي خوشحالم.با موفقيت داره پيش ميره.رژيمم زيگزاگي همراه با روز تقلبه.از وبلاگ نياز يا نيروي برتر هم خيلي كمك گرفتم. تاريخ : جمعه هجدهم مهر 1393 11:6 نویسنده : فاطمه حسيني. امروز ٦٢/٩بودم.پيش به سوي دهه پنجاه. همه چيز درست ميشه. روزگارم خوب نيست&...
THE END
گفتم غم تو دارم. چیزی نگفت و بگذشت. حافط خوشا ب حالت. یارم گذشت و یارت. گفتا غمت سر آید. هیچکس اشکی برای ما نریخت. هرکه با ما بود ازما میگریخت. چند روزیست ک حالم دیدنیست. حال من از این وان پرسیدنیست. گاه بر روی زمین زل میزنم. گاه بر حافظ تفال میزنم. حافظ دیوانه فالم را گرفت. یک غزل امد ک حالم را گرفت. ما زیاران چشم یاری داشتیم. خود غلط بود انچه میپنداشتیم. اینجا متعلق ب منه و دل منه. مینویسم هر انچه ک دوست داشته باشم. آدرس دو وب دیگرم:. Http:/ banooye18.blogfa.com/. Http:/ mohanna.niniweblog.com/. میخوام...
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است...
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است. اللهم عجل لولیک الفرج. فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد. ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟ باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟ خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟ لقمه ای در خور او هست که نزدش ببری؟ پول بی شبهه و سالم داری؟ یک عدد هدیه برایش بخری؟ واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران. می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟ چند روزی بیشتر تا تولد آقا (نفسی له الفدا) نمونده. به نظر شما چه هدیه ای مناسبه ؟ نوشته شده در سه شنبه ششم تیر ۱۳۹۱ساعت 17:14 توسط سيده وحيده. همه ى حرف دلم. کاش می مردم...
●• ســـ ــــوتــــ ِ پـــايــان ●•
باید تمام نیم کاسه های جهان را ببینم. شاید کاسه ای زیر آن باشد تا. ظرفیت صبرهای من را. نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۱ساعت 22:33 توسط فاطمه. تمام حواسم را جمع می کنم. و در کیف دستی ام میگذارم. نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۱ساعت 22:1 توسط فاطمه. آنقدر هیچ کس به دادم نرسید. همه چیز را از دست دادم. نوشته شده در جمعه دوازدهم خرداد ۱۳۹۱ساعت 19:39 توسط فاطمه. نزدیک است روزی که. دست سایه ام را. میگیرم و از این. مقصد مهم نیست , فقط. سایه ام را با تیر نزنند. به چشم بر هم زدنی. سای ه ام را با.
دخترانه
الهی به امید تو. پارالمپیکی های مظلوم ما. هیئت وبلاگی چکه چکه انتظار. کوچه ای برای گفتن. برای تازه شدن دیر نیست. سبک سری های قلم. من و نینی و باباش. نوشته های یک پسر نسبتا معتقد. یه نگاه میندازم به کفشام. یک نگاه به تقویم. امروز 31 شهریوره.و از فردا حساس ترین سال زندگی من آغاز میشه. مامان دیگه از دستم عاصی شده بود! تا چشمش رو برمیگردوند یک کیف برمیداشتم و می رفتم مدرسه نزدیک خونمون، هنوز یک سال تا مدرسه مونده بود و من بی تاب بودم. رفتم مدرسه، خانومه یک نگاهی بهم کرد و گفت شما باید سال دیگه بیای. گاهی هم ...