supernet.ir

akhtarimehdi.blogfa.com

ِِِِشعر - اهل كاشانم - شعر سهراب سپهري

http://www.akhtarimehdi.blogfa.com/post-15.aspx

اهل كاشانم - شعر سهراب سپهري. اهل كاشانم. روزگارم بد نيست. تكه ناني دارم، خرده هوشي، سر سوزن ذوقي. مادري دارم، بهتر از برگ درخت. دوستاني، بهتر از آب روان. و خدايي كه در اين نزديكي است: لاي اين شب بوها، پاي آن كاج بلند. روي آگاهي آب، روي قانون گياه. اهل كاشانم پيشه ام نقاشي است:. گاه گاهي قفسي مي سازم با رنگ، مي فروشم به شما تا به آواز شقايق كه در آن زنداني است دل تنهايي تان تازه شود. چه خيالي، چه خيالي، . . . مي دانم پرده ام بي جان است. خوب مي دانم، حوض نقاشي من بي ماهي است. چند من خربزه مي خواهي؟ گاه تن...

akhtarimehdi.blogfa.com

ِِِِشعر - حسرت

http://www.akhtarimehdi.blogfa.com/post-20.aspx

شبی در کنار شعله شمعی از پشت خلوت تنهایی نمناک وبارانی دلم تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم. تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم. پس از یک جستجویی در کوچه های آبی احساس: تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم. و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:. دلم حیران و سرگردان چشمانی رویایی . و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم. همین بود آخرین حرفت,. نمی دانم چرا گفتی؟ و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی:. این دوقلوهای دلواپسی و ا...

akhtarimehdi.blogfa.com

ِِِِشعر - قلم ناگزیر

http://www.akhtarimehdi.blogfa.com/post-11.aspx

چند ورق کاغذ سیاه. و باز شکست بغض بی صدای من. شروع قصه چشم های بارانی من. و دست های همیشه خسته من. چند ورق کاغذ سیاه. و رقص خاطرات رویایی من. در اوج آسمان تنهایی من. و در فراز آن ، هر شب سیاه. پر است از سکوت سرد در کوه یخ من. چند ورق کاغذ سیاه. دوباره سکوت بی ستاره من. و رقص پوچ وخیالی قاصدک خیال. و شکفتن همه آرزوهای محال. چند ورق کاغذ سیاه. تمام دلخوشی سرد و بی صدای خیالی! نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 11:26 توسط م اختری. درگاه تو در بي پناه ترين لحظه. اگر حراس و اضطراب ریشه کن می شد.

akhtarimehdi.blogfa.com

ِِِِشعر - کاش!!...

http://www.akhtarimehdi.blogfa.com/post-17.aspx

به هر که می نگرم، همچو غنچه دل تنگ است. مگر نسیم دراین بوستان نمی باشد؟ همیشه، رفتن رسیدن نیست! ولی برای رسیدن، باید رفت در. ست هم، راه آسمان باز است پرواز بیاموز. نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۸۹ساعت 9:5 توسط م اختری. درگاه تو در بي پناه ترين لحظه. ها در دردناك نرين غم ها دورترين فاصله ها از من و تو باز آرامگاه. جاويد قلبم است. آري بر آستان بي نياز تو تكيه. كرده ام و تو نيز دستان سرد و يخ كرده ي پر. از گناه مرا بگير و بگذار عظمت وجودت را. با تمامي وجود و بي لياقتي خويش درك. ثبت سایت های اینترنتی.

akhtarimehdi.blogfa.com

ِِِِشعر

http://www.akhtarimehdi.blogfa.com/8904.aspx

شبی در کنار شعله شمعی از پشت خلوت تنهایی نمناک وبارانی دلم تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم. تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم. پس از یک جستجویی در کوچه های آبی احساس: تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم. و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:. دلم حیران و سرگردان چشمانی رویایی . و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم. همین بود آخرین حرفت,. نمی دانم چرا گفتی؟ و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی:. سوخته ای در وسط اتاق گرم...

akhtarimehdi.blogfa.com

ِِِِشعر - آرزو

http://www.akhtarimehdi.blogfa.com/post-10.aspx

كاش بر ساحل رودي خاموش ، عطر مرموز گياهي بودم. چون برآنجا گذرت ميافتاد به سروپاي تو لب ميسودم. كاش چون ناي شبان ميخواندم به نواي دل ديوانه تو. خفته بر هودج مواج نسيم ميگذشتم زدر خانه تو. كاش چون پرتو خورشيد بهار سحر از پنجره ميتابيدم. ازپس پردة لرزان حرير رنگ چشمان تورا ميديدم. كاش چون آيينه روشن ميشد دلم از نقش تو و خنده تو. كاش چون برگ خزان ، رقص مرا. نيمه شب ماه تماشا ميكرد. در دل باغچة خانة تو . نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 11:24 توسط م اختری. درگاه تو در بي پناه ترين لحظه.

akhtarimehdi.blogfa.com

ِِِِشعر

http://www.akhtarimehdi.blogfa.com/8902.aspx

چند ورق کاغذ سیاه. و باز شکست بغض بی صدای من. شروع قصه چشم های بارانی من. و دست های همیشه خسته من. چند ورق کاغذ سیاه. و رقص خاطرات رویایی من. در اوج آسمان تنهایی من. و در فراز آن ، هر شب سیاه. پر است از سکوت سرد در کوه یخ من. چند ورق کاغذ سیاه. دوباره سکوت بی ستاره من. و رقص پوچ وخیالی قاصدک خیال. و شکفتن همه آرزوهای محال. چند ورق کاغذ سیاه. تمام دلخوشی سرد و بی صدای خیالی! نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 11:26 توسط م اختری. كاش بر ساحل رودي خاموش ، عطر مرموز گياهي بودم. خداوندا به فری...

akhtarimehdi.blogfa.com

ِِِِشعر

http://www.akhtarimehdi.blogfa.com/8903.aspx

آسمانم ستاره مي خواست که تو آمدي . ابر حسود اما ،چشم ديدن خوشحاليم را نداشت. باريد و باريد و من . به انتظار ديدن دوباره ات قطره هاي باران را يکي يکي مي شمردم. اما تو ديگر پشت ابر ها نبودي وقتي که تمام شدند. نمي دانم در کدام صورت فلکي بايد به دنبال تو گشت. در آسمان بزرگ من، جاي يک ستاره خالي شد. کاش از خورشيد فرار نمي کردي تا روشنتر. به دنبالت مي گشتم. کاش هرگز آسمانم، ستاره نمي خواست. کاش ابر ها کمي مهربانتر بودند . تا تو را گم نمي کردم. اي كاش ميدانستي شبها. تنها ستاره اي را كه به نامت زده ام. دائما فری...

akhtarimehdi.blogfa.com

ِِِِشعر - آهنگر - شعر نيما يوشيج

http://www.akhtarimehdi.blogfa.com/post-14.aspx

آهنگر - شعر نيما يوشيج. در درون تنگنا، با کوره اش، آهنگر فرتوت. دست او بر پتک. و به فرمان عروقش دست. دائما فریاد او این است، و این است فریاد تلاش او:. کی به دست من. آهن من گرم خواهد شد. و من او را نرم خواهم دید؟ قد برآور، باز شو، از هم دوتا شو، با خیال من یکی تر زندگانی کن! زندگانی چه هوسناک است، چه شیرین! چه برومندی دمی با زندگی آزاد بودن،. خواستن بی ترس، حرف از خواستن بی ترس گفتن، شاد بودن! او به هنگامی که تا دشمن از او در بیم باشد. آفریدگار شمشیری نخواهد بود چون). بر سر آن ساخته کاو راست در دست،.