roozeshoghal.persianblog.ir

serpentis.persianblog.ir

یا زیرم کن، یا سیرم کن! - محفل مار

http://serpentis.persianblog.ir/post/15

یا زیرم کن، یا سیرم کن! ساعت ۱٠:٠٥ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/۸/٢۱. یا سیرم کن، یا زیرم کن! عوض کن این آهنگو! دوستی که کنارم نشسته بود، صدای ضبط ماشین را بلند تر کرد. دو ماشین سواری که در حال مسابقه دادن با هم بودند، از کنار ما رد شدند. روانیا رو نگاه کن! تا قبل از اینکه فدای سر من شه! آهنگای ایرانی قدیمی هم خوبن ها! ور نرو با ضبط دیگه! بذار همون رو گوش کنیم! چه ربطی داره Coldplay به معین؟ نه ندارم.رو اون مموری بود که گم شد! تو این ماشینت چی داری، تو؟ به آهنگ معما که رسید دست از سر ریموت کوچک ضبط برداشت.

serpentis.persianblog.ir

تحریم! - محفل مار

http://serpentis.persianblog.ir/post/22

ساعت ۱۱:۳٦ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/۱۱/۱٧. از این به بعد اینجا می نویسم:. Http:/ orderofserpent.blogspot.com. از دوستان خواهش می کنم که لینک پیوند مرا عوض کنند. دلایلش هم کاملا شخصی است و مربوط می شود به تنظیمات این پلتفرم. درباره : پرواز را به خاطر بسپار. پروفایل مدیر : افعی. بازگشت همه به سوی او نیست. مسابقه ی داستان نویسی. یا زیرم کن، یا سیرم کن! Black hole sun lyrics(۱). یا سیرم کن، یا زیرم کن! The Temple of Ancients - English Information About Elder Gods. اینجا دلتنگی بیداد می کند. مصیبت های نارنجی من.

serpentis.persianblog.ir

سیاه چال خورشید - محفل مار

http://serpentis.persianblog.ir/post/13

ساعت ٦:٠۸ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/۸/۱٢. Black hole sun lyrics. پس پروازت کی شد؟ با دقت بهش نگاه کردم.دوستش داشتم؟ با رفتنش چه اتفاقی برای من می افتاد؟ قوی تر می شدم؟ همیشه شنیده بودم که هر چیز که انسان رو نکشه، قوی ترش می کنه.نمی دونستم تا ثانیه ی بعدی از تو چشمام افکارم رو می خونه.من عقیده ی دیگه ای داشتم. هرچی که آدمو نکشه. آدمو عجیب تر می کنه. قوی تر می کنه! نظر من همونی بود که گفتم! قهوه ت سرد نشه. آرین من نمی خوام رابطه مون قطع بشه ها. رابطه ی راه دور هیچوقت طولانی تر از دو سه هفته موندگار نیست عزیزم. نذاشت م...

serpentis.persianblog.ir

سالروز تولد خود... - محفل مار

http://serpentis.persianblog.ir/post/16

ساعت ۸:٢۳ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/٩/۱. قهرمان قصه های بچگی خود بودم.قهرمان امروز خود هستم.مدتی است شمشیر را زمین گذاشته ام تا نفسی تازه کنم.زخم خورده ام زیاد و از کسانی که شمشیرشان را برای همیشه زمین گذاشته اند، سخت دلخور.کسانی که مردگان متحرکند و انرژی حرکتشان به مرده می ماند. مواظب باشید خون مهتاب، شب هایتان را رنگین نکند.آرین، ١ آذر سال سیاه ١٣٨٩. درباره : پرواز را به خاطر بسپار. پروفایل مدیر : افعی. بازگشت همه به سوی او نیست. مسابقه ی داستان نویسی. یا زیرم کن، یا سیرم کن! Black hole sun lyrics(۱).

serpentis.persianblog.ir

احساسات خیس - محفل مار

http://serpentis.persianblog.ir/post/21

ساعت ٩:٠۳ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/۱۱/۱۳. این نوشته، قسمتی کاملا خام از داستان بلند من است که به تازگی شروع به نوشتن و پرداختن به آن کرده ام. قطره های باران سر و صورت او را نوازش می کرد.از غرش آسمان لبخند بر لبانش می دوید و هنگامی که صدای آزاد شدن انرژی را می شنید، تمام قدرت یک صاعقه را می بلعید.سرما را به آغوش می کشید.برای او، سرما لذت بخش بود. در حال قدم زدن، آسمان را نگاه می کرد و از جریان انرژی و حرکت غیر عادی خون در رگ هایش، متوجه می شد که رعد و برق دیگری در راه است. دستات نور می زنه! این بچه هه چی می گه؟

serpentis.persianblog.ir

نوظهور - محفل مار

http://serpentis.persianblog.ir/post/18

ساعت ٧:۱٧ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/۱٠/٢٤. همه جا تاریک بود.هیچ صدایی به گوشش نمی رسید.هوا کم بود.همه اش خاک بود.دست و پا می زد.بدون وقفه.برای رسیدن به نور با تمام وجودش می جنگید.چشمانش را باز نمی کرد.می ترسید خاک به آنها نفوذ کند و به چشمانش آسیب برسد.بوی خاک مشامش را اشباع کرده بود.فقط از بینی می توانست مقدار کمی هوای مرطوب به داخل شش هایش هدایت کند. هنگامی که به طور کامل از خاک بیرون آمد، نفس عمیقی کشید و ایستاد.خاک را از بدن عریانش تکاند.چشم هایش را با دست پاک کرد و سپس با شوق چشمانش را باز کرد. نوظهور،در حالی ک...

serpentis.persianblog.ir

بازگشت همه به سوی او نیست... - محفل مار

http://serpentis.persianblog.ir/post/20

بازگشت همه به سوی او نیست. ساعت ٢:٤۸ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/۱۱/٧. در گوشه ای نشسته بودم و سرم را که پر از افکار سیاه و سفید بود، در زندان دستان سردم اسیر کرده بودم. چشمانش فراموشم نمی شود.هیچ وقت. ژاکت رویی را از تنم در آوردم تا سرما بیشتر به بدنم نفوذ کند.چند متر آن طرف تر، چند سگ را به لاشه ی آهنی بی جان یک کادیلاک، که رنگ اولش دیگر قابل تشخیص نیست، بسته اند.سگ ها از هنگامی که اینجا نشسته بودم، تا همین چند لحظه ی پیش غریده بودند ولی حالا بی تفاوت در برابر من ایستاده بودند و به من زل می زدند. صدای خنده هایش گوش ...

serpentis.persianblog.ir

محفل مار

http://serpentis.persianblog.ir/1389/11

ساعت ۱۱:۳٦ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/۱۱/۱٧. از این به بعد اینجا می نویسم:. Http:/ orderofserpent.blogspot.com. از دوستان خواهش می کنم که لینک پیوند مرا عوض کنند. دلایلش هم کاملا شخصی است و مربوط می شود به تنظیمات این پلتفرم. ساعت ٩:٠۳ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/۱۱/۱۳. این نوشته، قسمتی کاملا خام از داستان بلند من است که به تازگی شروع به نوشتن و پرداختن به آن کرده ام. در حال قدم زدن، آسمان را نگاه می کرد و از جریان انرژی و حرکت غیر عادی خون در رگ هایش، متوجه می شد که رعد و برق دیگری در راه است. دستات نور می زنه! همراهش همانجا ایست...

serpentis.persianblog.ir

مسابقه ی داستان نویسی - محفل مار

http://serpentis.persianblog.ir/post/17

مسابقه ی داستان نویسی. ساعت ۱۱:٠٠ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/۱٠/٥. برای نوشتن بر می گردم. درباره : پرواز را به خاطر بسپار. پروفایل مدیر : افعی. بازگشت همه به سوی او نیست. مسابقه ی داستان نویسی. یا زیرم کن، یا سیرم کن! Black hole sun lyrics(۱). یا سیرم کن، یا زیرم کن! The Temple of Ancients - English Information About Elder Gods. اینجا دلتنگی بیداد می کند. مصیبت های نارنجی من. خدا دلش برای من تنگ شده بود. لیست وبلاگ های تخصصی. با قدرت پرشین بلاگ. Designed by http:/ template.persianblog.ir.

serpentis.persianblog.ir

محفل مار

http://serpentis.persianblog.ir/1389/10

ساعت ٧:۱٧ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/۱٠/٢٤. همه جا تاریک بود.هیچ صدایی به گوشش نمی رسید.هوا کم بود.همه اش خاک بود.دست و پا می زد.بدون وقفه.برای رسیدن به نور با تمام وجودش می جنگید.چشمانش را باز نمی کرد.می ترسید خاک به آنها نفوذ کند و به چشمانش آسیب برسد.بوی خاک مشامش را اشباع کرده بود.فقط از بینی می توانست مقدار کمی هوای مرطوب به داخل شش هایش هدایت کند. هنگامی که به طور کامل از خاک بیرون آمد، نفس عمیقی کشید و ایستاد.خاک را از بدن عریانش تکاند.چشم هایش را با دست پاک کرد و سپس با شوق چشمانش را باز کرد. نوظهور،در حالی ک...