radkam.blogfa.com

afkareroshan.blogfa.com

افکار روشن - تکه کاغذی قدیمی

http://www.afkareroshan.blogfa.com/post-190.aspx

حتی دلیلی برای نوشتن ندارم ، و هرچه از آخرین نوشته م می گذره حس می کنم ضعیف تر می شم. قبلا دیر عصبانی می شدم الان خیلی دیرتر شاید تقریبا دیگه عصبانی نمی شم. شاید به خاطر این باشه که این جنگ داره شدت می گیره. بیرون عجیب سرده اما چون دردی حس نمی کنم پس سردم نمی شه. مرزی پر سر و صدا بین گوشم و دیگران کشیدم. گم نشدم فقط می خوام تنها باشم. بال هامو به هم می زنم اما هنوز برای پرواز زوده. شاید زیر این آفتاب دیگه پوسیده باشن. من هیچ کدوم از آدمای اطرافم نیستم ، من فقط خودمم. هیچ وقت نفهمیدم یعنی چی؟ نور کم رمق د...

afkareroshan.blogfa.com

افکار روشن

http://www.afkareroshan.blogfa.com/9011.aspx

چراغ ها همچون اشک روی گونه های شهر می درخشند. داستانش را هنگامی که مانند خون در جاده هایش جریان داشتم می شنیدم.از زبان خودش هنگامی که باد را در راهرو می دمید و زیر زبانه ی در می چرخاند. بوی خستگی روی دودکش هر خانه ای را ناخن می کشید.و رنج از گوشه های هر بام می چکید.ترس روی پله های نردبان خشکیده بود.و پلک های پنجره ها پایین آمده بودند. کسی نبود.هوا سعی می کرد با پتوی یخ زده اش مرا به آغوش بکشد. وتنها چیزی که حرکتم می داد حقیقت بود. به هر طرف که می رفتم آشفتگی قبل از من جوانه زده بود. در انتهای قبرستان امی...

afkareroshan.blogfa.com

افکار روشن

http://www.afkareroshan.blogfa.com/9206.aspx

می خوام بی نهایت بنویسم اما دیگه نمی تونم کلمه هایی پیدا کنم که درکم کنن. شاید من با واژه ها نا آشنا شدم یا شاید هم از همون اول با چنین کلماتی آشنا نشدم شاید از آغاز این چنین کلماتی نبوده. اما فکر می کنم من با کلماتی که همه با اون حرف می زنند نمی تونم سازگار بشم ، حسی که دارم نمی تونه حسی باشه که کسی قبل از من داشته که بخوام با کلماتی که اونا باهاش حرف می زدند احساسمو بیان کنم چون قبل از من من وجود نداشتم. نوشته شده در یکشنبه سی و یکم شهریور ۱۳۹۲ساعت 13:16 توسط عرفان. همه فکر می کنن من قاطی دارم.

afkareroshan.blogfa.com

افکار روشن

http://www.afkareroshan.blogfa.com/9207.aspx

خدای من کسیه که خداشم. نوشته شده در یکشنبه هفتم مهر ۱۳۹۲ساعت 13:52 توسط عرفان. همه فکر می کنن من قاطی دارم. خیلی خوبه کسایی که قاطی دارن اینجور راجع بهت فکر کنن. حرف امروز دل من. رد پاي سوته دلان. من و این جاده! روی درخت یادگاری ننویس. بمون دل من به بودنت خوشه. آب ایینه عشق گذران است. روزگار ترانه و اندوه. شکستن قلب بی گناهم. دختری از جنس سکوت. زیر کلبه ی بارانی. به لبهایم مزن قفل خموشی. ترجمه آهنگ های Evanescence. ترجمه آهنگ های Evanescence.

afkareroshan.blogfa.com

افکار روشن

http://www.afkareroshan.blogfa.com/9101.aspx

باد جاده ی شب را جارو می کرد. تنها از نور شیطان می شد کمی از اطراف را دید. گاه شیطان هم می تواند راهنما باشد،میان تاریکی هایی تاریک تر از خودش. می بینی جهنمت را؟ پس من دیگر باید بروم،دوست ندارم به کسی لطف کنم. و در امتداد خشم نگاهش دور شد. درست نمی شد چیزی را دید.تنها نور،نور قرص گرسنه ی ماه بود که لاغر و ضعیف در میان معدودی از ستارگان که از گوشه و کنار پاره های ابری که پینه نشده بود می درخشید. سکوت دارد می شکندم. سینه ام پر از تاریکی شده،نمی شود غرق میان چیزی بود و تنفسش نکرد. نمی تواند خوابیده باشد.

afkareroshan.blogfa.com

افکار روشن

http://www.afkareroshan.blogfa.com/9202.aspx

Http:/ afkareroshan.persiangig.com/audio/screamer.mp3. شمار نفس هایم را داشته باش. دفتر بزرگت را سیاه کن. و دانه های آخر ظرف شنیم را ببین. ملودی پایان را شروع کن. آنقدر خواب دیده ام که هیچ چیز را باور نکنم. فقط بیشتر از قبل ،بیشتر از این نمی دانم. مدتی گذشته ،سرما را حس می کنم. آفتاب که نمی آید تاریک می مانم. داخل جعبه ام می خزم، و ابر هایی که روی قلبم را پوشانده نگاه می کنم. رعد و برق هایی بی صدا ، باران نمی آید. درون این هزار تو تنها راهنمایم نخی ست که فقط می تواند تا شروع مرا بازگرداند. دوباره مداد رن...

afkareroshan.blogfa.com

افکار روشن - ...

http://www.afkareroshan.blogfa.com/post-186.aspx

خدای من کسیه که خداشم. نوشته شده در یکشنبه هفتم مهر ۱۳۹۲ساعت 13:52 توسط عرفان. همه فکر می کنن من قاطی دارم. خیلی خوبه کسایی که قاطی دارن اینجور راجع بهت فکر کنن. حرف امروز دل من. رد پاي سوته دلان. من و این جاده! روی درخت یادگاری ننویس. بمون دل من به بودنت خوشه. آب ایینه عشق گذران است. روزگار ترانه و اندوه. شکستن قلب بی گناهم. دختری از جنس سکوت. زیر کلبه ی بارانی. به لبهایم مزن قفل خموشی. ترجمه آهنگ های Evanescence. ترجمه آهنگ های Evanescence.

afkareroshan.blogfa.com

افکار روشن

http://www.afkareroshan.blogfa.com/9209.aspx

می دونم نوشته هام ضعیفن و حتی ارزش تلف کردن وقت برای خوندنشونو ندارن. اما چند فصلی از کلبه رو که نمی دونم واسه چی شروع کردم به نوشتن و واسه دست از نوشتنش برداشتم رو می ذارم اینجا فقط واسه اینکه دم دستم باشن. شاید اگه حوصله شو داشتم یه خورده اصلاحشون کنم . شایدم بیشتر از یه خورده . البته نه به دید فنی ، هیچ وقت دید فنی نسبت به نوشتن نداشتم. نوشتن واسه من یعنی هر چی که به ذهنم رسید خالص. فصلای اول تا سوم رو توی آرشیوا می شه پیدا کرد. فصل اول بهمن 90. فصل دوم اسفند 90. فصل سوم فروردین 91. حرف امروز دل من.

afkareroshan.blogfa.com

افکار روشن

http://www.afkareroshan.blogfa.com/9012.aspx

راهي به سوي جهنم. سر وصداي شديدي مي شنيدم. ضربه هاي باد و باران روي سقف و ديوار چوبي بيدارم كردند. چشم هايم را باز كردم. درد شديدي درون سرم و در استخوان ها و تمام بدنم احساس مي كردم,اما بوي چوب خيس وخاك همچون مسكني دردهايم را از ياد مي برد. سقف كوتاه بود و چراغي كم نور از آن آويزان.فضايي تقريبا پهن كه از هر طرف به ديوار هاي خاك مي رسيد و دری در دل يكي از ديوار ها. زير زميني بود كه در عمق كمي از خاك كنده باشند. كيت كمي آب بياور. كلارا تو هم چيزي براي خوردن بياور. دستش را روي پيشانيم گذاشت. كيت و كلارا كنا...