edame1.blogfa.com
حرف های گدا و فقیر - حوض نقاشی زندگی ما
http://www.edame1.blogfa.com/post-10.aspx
حرف های گدا و فقیر. حرف های مردی که هیچ کس نبود. گدا و فقیر پسر هیچ که هیچ جا نرفت و هیچ کاری هم نکرد و هر چه بر سرش کوبیدند هیچ نگفت.هیچ درسی نخواند هیچ دوستی نگرفت و خلاصه هیچستان محض این هم شناسنامه من. هیچم و چیزی کم. ما نیستیم از اهل این عالم که می بینید. وز اهل عالم های دیگر هم. یعنی چه پس اهل کجا هستی؟ از عالم هیچم و چیزی کم. گدا و فقیر در فیس بوق. حوض نقاشی زندگی ما. دیدی چه ساده است؟ نوشته شده در ۹۲/۰۹/۱۶ساعت توسط امیر یاشار جوانبخت. Powered By BLOGFA.COM.
lookoutin.blogspot.com
Looking Outside Inside: March 2008
http://lookoutin.blogspot.com/2008_03_01_archive.html
ه.ش. ۱۳۸۶ اسفند ۲۶, یکشنبه. چینهای پیشانی زیبایت کرده اند بانو، و تشویش چهره ات و سرخی چشمانت را به حجاب نیازی نیست که تار و پود وجود ما را جز سرخی نقشی دگر نیست. همینجا کنارم بمان بانو، ما سالهاست که دیگر به هم محرمیم بی آنکه چشم به راه کودکی باشیم. حدیث تکرار همیشه حدیث کهنگی نیست بانو! هیچ نظری موجود نیست:. پستهای قدیمیتر. اشتراک در: پستها (Atom). در حال بارکردن…. Max Richter - The Haunted Ocean. If you cannot see the audio controls, your browser does not support the audio element.
edame1.blogfa.com
حرف های گدا و فقیر - مثلث
http://www.edame1.blogfa.com/post-7.aspx
حرف های گدا و فقیر. حرف های مردی که هیچ کس نبود. گدا و فقیر پسر هیچ که هیچ جا نرفت و هیچ کاری هم نکرد و هر چه بر سرش کوبیدند هیچ نگفت.هیچ درسی نخواند هیچ دوستی نگرفت و خلاصه هیچستان محض این هم شناسنامه من. هیچم و چیزی کم. ما نیستیم از اهل این عالم که می بینید. وز اهل عالم های دیگر هم. یعنی چه پس اهل کجا هستی؟ از عالم هیچم و چیزی کم. گدا و فقیر در فیس بوق. ما یک مثلث بودیم ، یک مثلث بودیم تا ناگهان که طوفان در گرفت. دومی گفت : تو نه برادر! من خم خواهم شد. من خواستم چیزی بگویم که سومی گفت : خب دیگر معطل نک...
lookoutin.blogspot.com
Looking Outside Inside: September 2011
http://lookoutin.blogspot.com/2011_09_01_archive.html
ه.ش. ۱۳۹۰ شهریور ۲۵, جمعه. طی همان روزها بود که " ژکان. را شروع کردم، و نوشتم ". دلیل دومش برایم قابل شرح نیست، هنوز برایش واژه های خوبی سراغ ندارم که بتوانم تصویرش کنم. اعتقادم اما به نوشتن هنوز سخت پا برجاست. نوشتن هنوز رمقی می دهد که نفسی تازه کنم. نفس تازه شده را اما باید بهتر از اینها خرجش کنم. هیچ نظری موجود نیست:. پستهای قدیمیتر. اشتراک در: پستها (Atom). در حال بارکردن…. Max Richter - The Haunted Ocean. If you cannot see the audio controls, your browser does not support the audio element.
lookoutin.blogspot.com
Looking Outside Inside: March 2009
http://lookoutin.blogspot.com/2009_03_01_archive.html
ه.ش. ۱۳۸۷ اسفند ۱۹, دوشنبه. ترسم از انتها، ترس از اجبار به پذیرش است، ترس از ناتوانی ِ پس کشیدن، ترسِ سر فرود آوردن و هبوط به آغازی که هر روز به انتها می رسد، به بن بست. افزونه: می خواهم خانه ام را عوض کنم، از این وبلاگ بروم. به یک قالب ساده جدید احتیاج دارم تا از شر مشکلاتی که با طراحی کج و کوله اینجا داشتم خلاص شوم. از میان معدود کسانی که اینجا را می خوانند کسی آیا می تواند کمکی در این رابطه بکند؟ وقت اگر داشتم حتما خودم سر و سامانش می دادم. کاش مشکل همیشه مشکل زمان بود! هیچ نظری موجود نیست:.
lookoutin.blogspot.com
Looking Outside Inside: February 2008
http://lookoutin.blogspot.com/2008_02_01_archive.html
ه.ش. ۱۳۸۶ اسفند ۳, جمعه. دلیلش هم این نیست که مثلا حس کهن و اساطیری میراث های کهن در من غلیان کند و بخود بیایم و از این داستانها، نه! دلیلش خیلی ساده تر از این هاست. دلیلش هم این است که دوست ندارم چشم باز کنم و یکدفعه بوم! در مسیر پایین رفتن هم کارهایی هست که دوست دارم انجام بدهم. دوست دارم وحشت را در دانه دانه یاخته هایم حس کنم. شاید مثلا خودم را سرزنش کنم که احمق خوب این چه کاری بود، یا شاید هم با خودم فکر کنم نه! یا خدایا چرا؟! هیچ نظری موجود نیست:. پستهای قدیمیتر. اشتراک در: پستها (Atom).
sovietpostcards.blogspot.com
داستان ِ بلند ِ مردی که میخواست به شوروی برود، به جای آن به آمریکا رفت: November 18, 2012
http://sovietpostcards.blogspot.com/2012_11_18_archive.html
داستان ِ بلند ِ مردی که میخواست به شوروی برود، به جای آن به آمریکا رفت. ۱۳۹۱/۹/۱ ه.ش. چند پاره دربارهی مردمی چندپاره. ورود فتح به سازمان آزادیبخش فلسطین در سال ۱۹۶۸ خصلت ِ انقلابی آن را کاهش داد. آنجه که از آن بیش از همه بیمناک بودیم و در آن موقع باعث احتیاط ما شده بود، بالاخره به وقوع پیوست، جنبش ما گرفتار بوروکراسی. رزمندگی خود را از دست داد و به جای آن ابهت و احترام به دست آورد. ما به معامله و مذاکره با دولتها و رجال ِ قدرت معتاد شدیم. روی عقاید و آرزوهای آنها حساب میکنیم. اگر روزی خردمندی بر ...
sovietpostcards.blogspot.com
داستان ِ بلند ِ مردی که میخواست به شوروی برود، به جای آن به آمریکا رفت: March 23, 2014
http://sovietpostcards.blogspot.com/2014_03_23_archive.html
داستان ِ بلند ِ مردی که میخواست به شوروی برود، به جای آن به آمریکا رفت. ۱۳۹۳/۱/۴ ه.ش. پاکت نامه باز شده است، مراقب باشید. رفیقجان سلام،. نترس اینها مال خانهی بهارمستیان و کافه و خیابان است. به لطف ِ عید در حضور خانواده کلمههایم سر جایشان است. اگرچه با لُکنت میشنوم اما اطرافیانم چیزی مبتنی بر نامفهوم بودن ِ کلماتم به من نگفتهاند و این یعنی لابُد حرفم را میفهمند، اگر حرف بزنم. تو برای من نمینویسی، اما من روی کلماتت حساب میکنم. ارسال شده توسط Amir Yaghoubali. با رایانامه ارسال کنید.
shahedanechaman.wordpress.com
شورشی | شورشی زره نمی پوشد؛ شورشی کلاه خود به سر نمی کند؛ شورشی زخم های بدنش را نمیشمرد. شورشی خم به ابرو نمی آورد، اما زخم های شورشی هزگز التیام نخواهند یافت. یک شورشی ست و زخم هایی که از نخستین شورش های تاریخ پر فراز و نشیب مبارزه اش بر جانش ما
https://shahedanechaman.wordpress.com/page/2
شورشی زره نمی پوشد شورشی کلاه خود به سر نمی کند شورشی زخم های بدنش را نمیشمرد. شورشی خم به ابرو نمی آورد، اما زخم های شورشی هزگز التیام نخواهند یافت. یک شورشی ست و زخم هایی که از نخستین شورش های تاریخ پر فراز و نشیب مبارزه اش بر جانش مانده. یک شورشی ساده، آماده رزم، صف اول، بی زره، بی کلاه خود. Skip to primary content. جهش به محتوای ثانویه. نوشتههای تازهتر →. مارس 9, 2014. خالی از نشان بی نشان تو. خیس و بی خبر. دزد نظم واژه ها. مست جام باده از لبان تو. قرن ها دورم از زمان گفتمان تو. گور سوت و کور. تو باز...
SOCIAL ENGAGEMENT