lightnights.blogfa.com
شبهاي روشنوبلاگ يك مادر روزنامه نگار كه شب هايش روشن است
http://lightnights.blogfa.com/
وبلاگ يك مادر روزنامه نگار كه شب هايش روشن است
http://lightnights.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
19
SSL
EXTERNAL LINKS
52
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.172 sec
SCORE
6.2
شبهاي روشن | lightnights.blogfa.com Reviews
https://lightnights.blogfa.com
وبلاگ يك مادر روزنامه نگار كه شب هايش روشن است
شبهاي روشن
http://lightnights.blogfa.com/1393/04
هر كاري كردم حاضر نشد باهام برگرده خونه.گفت: ميخوام بمونم پيش خاله سعيده و مونا. نتونستم به خواهشهاي كه ميكرد" نه" بگم. شب با خاله مونا اومد خونه. ميگم: چيكار كردي؟ ميگه: خيلي خوش گذشت. كلي با هم حرف خصوصي زديم. ميگم: چي گفتي؟ حقوق متنهای نوشتهشده در این وبلاگ برای نویسنده محفوظ. این وبلاگ توسط سایکو. حمايت شده و حقوق مربوط به آن نيز محفوظ.
شبهاي روشن
http://lightnights.blogfa.com/1392/09
سوار ماشین که میشه (ماشین باباش، عمو، دايي و .) سی دی سبزه ریزه میزه با خودش ميبره. بيشتر شعرهاشو حفظ شده. همينطور كه بلندبلند رو به علي كه نشسته تو كرير شعر ميخونه (اين تنها موقعيتساست كه علي تا مقصد نه گريه ميكنه و نه ميخوابه) كلي سوال ميكنه. میگه: چطوري چشمشو دوخته به در؟ میگه: مامان چشم نخوری يعني چي؟ میگه: مامان چشم خوردی یعنی چی؟ میگه: مامان چرا ميگه پسرها بزرگ ميشن ميرن سركار. نشسته بود روی صندلی روبروی آینه. توی یک دستش قیچی بود توی اون دستش موهاش. میگم: این چه کاری بود کردی؟ میگم: بابا کفش داره.
شبهاي روشن
http://lightnights.blogfa.com/post/299/چند-تا-دوست-داری-
چند تا دوست داری؟ دفتر نقاشی هاشو میزاره جلوش میگه: مامان چند تا دوست داری؟ میگه: میخوام براشون نقاشی بکشم. این دو تا نقاشی که میبینید حاصل تلاش های لیلی جونمه. اسم دوستامو که می گفتم کمی فکر می کرد. بعد نقاشی می کشید. برای یکی با مداد رنگی می کشید، براي يكي با ماژيك و يا با روان نويس باباش.). ميگه: مامان اين عكس سر كارته. اين خط هم پلههاي كارته). اين هم يك درياست پر از ماهي. مال آقاي فيروزيان). حقوق متنهای نوشتهشده در این وبلاگ برای نویسنده محفوظ. این وبلاگ توسط سایکو.
شبهاي روشن
http://lightnights.blogfa.com/1392/08
سه شنبه 28 آبان1392. حدود چهارده پانزده از عروسکهاشو خوابانده روی تشکش و پتو رو خیلی مرتب انداخت روشون. رفتم علی رو از تخت بردارم پام رفت روی پتو و کمی جمع شد. گفت: مامان مراقب باش پا رو بچه هام نزاری. خفه میشن آ. گفت: چشم حواسم هست. گفتم: پس خودت کجا می خوابی؟ گفت: ایراد نداره مهم بچه ان. منم این کنار میخوابم. لیلی حافظه تصویریش مثل باباش خیلی قویه. كافيه یکبار از مسیري بریم دکتر، رستوران يا جاي كه علي واكسن زده، فورا ميگه داريم ميريم . سوار آژانس شديم بريم خونه مامان جون. راننده از مسيري جديد رفت.
شبهاي روشن
http://lightnights.blogfa.com/post/307/حرف-خصوصي
هر كاري كردم حاضر نشد باهام برگرده خونه.گفت: ميخوام بمونم پيش خاله سعيده و مونا. نتونستم به خواهشهاي كه ميكرد" نه" بگم. شب با خاله مونا اومد خونه. ميگم: چيكار كردي؟ ميگه: خيلي خوش گذشت. كلي با هم حرف خصوصي زديم. ميگم: چي گفتي؟ حقوق متنهای نوشتهشده در این وبلاگ برای نویسنده محفوظ. این وبلاگ توسط سایکو. حمايت شده و حقوق مربوط به آن نيز محفوظ.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
19
من- سوءتفاهم مجازی... - پونه!... ببينمت
http://poonechi.persianblog.ir/post/54
خبمنم با اينكه قد خر سن دارم، خودمو انداختم وسط و بالاخره منم به يلدابازي راه دادند. قضيه اينه كه بايد 5 تا كار، اتفاق و يا ويژگي كه كسي از اون در موردت خبر نداره، رو كني. بعدم از 5 نفر ديگه بخواي كه همين كارو بكنن. بعد هم هممون با هم داد ميزنيم: ملت شريف.روي پيشوني ما چيزي نوشته شده؟ نوشتههاي يه تعدادي از بچهها رو خوندم. الناز. كه مورد آخرشو فقط خودم ميدونم و هركي ميخواد بدونه پول بده تا بگم. ما كار و انديشهايم راستي! كه خدا رو شكر كردم كه خواهر يا برادرش از آب در نيومدم)، ميلاد. حتي الانم گريهام گرفت).
مداد کم رنگ
http://emza.blogfa.com/post/63
سكوت تا هميشه در اين چند سال حداقل تا 1392. چه عدد عجيب زجرآوري. 8206; مداد کم رنگ. 8206; میل بفرمایید. 8206; آر.اس.اس. 8206; شب های روشن. 8206; مداد سیاه. 8206; لحظه نامه. 8206; باید خواب دید. 8206; جایی آن دورترها. 8206; کوچه پشتی. 8206; دست نویس. 8206; شب زده. 8206; میان تیتر. 8206; این روزهااا. 8206; گزارش اقلیت. 8206; وقتی فرقی ندارد. 8206; یه غریب بی نشون. 8206; رسانه ها و آزادی مطبوعات. 8206; حضرت استاد دات. 8206; استاد رییس. 8206; نمایندگی مجاز. 8206; فرهنگ و ارتباطات. 8206; اخبار ارتباطات.
جايي آن دورترها
http://3taak.blogfa.com/9101.aspx
پچ پچ هزار ساله. ترجمه و اصلاح قالب. برخلاف آنهایی یک ساعت هم در روز نمیشود بدون فکرشان سر کرد، بعضیها ذاتا رفتنیاند. آنقدر رفتنی که حتی به اندازه خوردن یک استکان چایی هم نمیشود به ماندنشان دلخوش بود. یک روز بیهوا میآیند، بالا و پایین میپرند، دست تکان میدهند و آنقدر جلب توجه میکنند که. بالاخره از بین کرور کرور آدم ریز و درشت، انگشت اشارهمان را بگیریم سمتشان و بگوییم : خب. همین انگشت اشاره است که انگار کار را خراب میکند. اشارت انگشت اشاره. به نفسی کامل، دورمان بزند که هیچ، انگشت اشارهمان را هم از ته ببرد!
جايي آن دورترها
http://3taak.blogfa.com/8807.aspx
پچ پچ هزار ساله. ترجمه و اصلاح قالب. یه درد دل معمولی! دیروز یه آقایی توی تاکسی می گفت: با این اوضاع و احوال فقط باید چشارو هم بذاریم. با انگشتامون بشمریم تا برسیم به موقع مرگ! امروز یه نگاه به کتابای نخونده صف شده توی کتابخونه ام انداختم که از چند ماه پیش. تا حالا همون جا موندن و شاید هیچ وقت هم حوصله ای براشون نباشه. پایان نامه برام شده یه ادا برای از زیر همه چیز دررفتن. اما خودم می دونم که حتی یه. قدم کوچولوهم براش برنداشتم. این روزها برخلاف همیشه تا ساعت ۹ صبح می خوابم و وقتی پامی شم باز هم هیچ.
جايي آن دورترها
http://3taak.blogfa.com/8910.aspx
پچ پچ هزار ساله. ترجمه و اصلاح قالب. کاش گل اینجا بود. گل در انتظار پروانه بود. پروانه آمد، گرده گل را بویید و پرواز کرد و رفت. گل گفت: "آنقدر گرده میسازم تا پروانه برای همیشه پیشم بماند.". گلبرگهای گل، گرده شد. برگهای گل، گرده شد. ساقه گل، گرده شد و دیگر چیزی جز گرده باقی نماند. پروانه آمد، در میان گردهها بال زد و گفت:. کاش گل اینجا بود". نوشته شده در دوشنبه ششم دی ۱۳۸۹ ساعت 11:10 توسط مرجان فاطمی.
جايي آن دورترها
http://3taak.blogfa.com/9005.aspx
پچ پچ هزار ساله. ترجمه و اصلاح قالب. اگه بر می گشتم؟ حس آدمی رو دارم که دیگه نمی دونه چی می خواد. دیگه چشمش قشنگی ها رو نمی بینه. دیگه بلد نیست چشماشو روی هم بگذاره و یه عالمه دنیای قشنگ واسه خودش تجسم کنه. دور شدم از همه خوبی ها و حسهای خوب. دیشب با اینکه دستامو ملتمسانه به طرفش دراز کرده بودم،. باز هم نمی دونستم چی ازش می خوام. فقط یه سوال تو ذهنم مدام می چرخید:. اگه بر می گشتم بازم همین راه رو میومدم؟ نوشته شده در یکشنبه سی ام مرداد ۱۳۹۰ ساعت 2:51 توسط مرجان فاطمی.
جايي آن دورترها
http://3taak.blogfa.com/8911.aspx
پچ پچ هزار ساله. ترجمه و اصلاح قالب. نمی دونم چرا از عصر که زنگ زدی یه لحظه هم از فکرت بیرون نمیام. بهم گفتی رفتی مشهد. و ایستادی درست جلوی ضریح امام رضا. صداتو خوب متوجه نمی شدم. خب این هم از ویژگی. آدمهایی مثل تو که عین ما آدمای معمولی درست نمی تونین حرف بزنین. نتونستی درست بهم. بفهمونی کجایی و چه دعایی می کنی اما روحت کار خودش رو کرد. از عصر تا حالا نمی تونم از شر این سوال راحت بشم که بالاخره من باید تو رو دعا کنم یا تو منو؟ مثل من، بالاخره تو رو آفرید. حتما اشک تو چشمم جمع می شد و همه غصه هام یادم می...
جايي آن دورترها
http://3taak.blogfa.com/9102.aspx
پچ پچ هزار ساله. ترجمه و اصلاح قالب. اونایی که به اسم نمیشناختنمون، این روزای سال که می شد به خونمون میگفتن همون. خونه سر نبشیه که نرده هاش پر گل یاسه! یه جورایی مایه افتخار محله بودیم این روزا. نه اینکه بذل و بخشش نکنیم و دسته دسته ازین ثروت خدادای دو هفته ایمون به درو همسایه. ندیم اما من به عنوان کوچکترین عضو خانواده، غیرت ویژه ای روی اونا داشتم. ته دلم تو عالم. بچگی کیف میکردم وقتی میدیدم یه عده ای روی پنجه پا وامیستن و سر و گردنشونو چند. باید هرچی من میگم گوش کنین! به گمونم مسئولیت بزرگی بود .خیل...
جايي آن دورترها
http://3taak.blogfa.com/9007.aspx
پچ پچ هزار ساله. ترجمه و اصلاح قالب. میگویند سال زندگیم، نو میشود. به حال و روزش نمیاید و. بویی از تازگیاش انگار هیچ جا نمیپیچد. از دلم خبری نیست. انگار یک گوشه، تک و تنها نشسته و. هنوز به گرمای آتش همان سالها خوش است. نوشته شده در دوشنبه چهارم مهر ۱۳۹۰ ساعت 0:57 توسط مرجان فاطمی.
جايي آن دورترها
http://3taak.blogfa.com/8808.aspx
پچ پچ هزار ساله. ترجمه و اصلاح قالب. شاید قلم موی اون نقاش بزرگ و مهربون، آخرین برگ پاییزی درخت خونمونو سرجاش نگه داره،. تا اومدن زمستون نتونه همه امیدهارو باخودش ببره. نوشته شده در چهارشنبه بیستم آبان ۱۳۸۸ ساعت 22:51 توسط مرجان فاطمی. تو با كدام باد ميروي؟ چه ابر تيره اي گرفته سينه تو را. كه با هزار سال بارش شبانه روز هم. دل تو وا نميشود. نوشته شده در یکشنبه سوم آبان ۱۳۸۸ ساعت 23:44 توسط مرجان فاطمی.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
52
light night rains
Cory's Ye Olde Blogge. Thursday, September 26, 2013. NEW SITE, NEW BLOG. I've had this blog longer than Erin and I have been married. I began it in 2005 post-college. It's been around for every major event, professional and personal. At long last I've got a new site. And a brand new blog. Thanks for all the good times, this blog. You know what, I should do a final series of posts, a collection of all the best posts on this thing as a proper send off. Monday, September 02, 2013. Last week Cory Godbey.
شبهاي روشن
ليلي و كيانا سر يك عروسك دعوايشان ميشود و هر دو ميزنند زير گيره. پسر مهربانم دست خواهرش را ميگيره و اه اه كنان او را با خود همراه ميكندو روي مبل مينشينند. كيانا جلو ميآيد تا با يك بوس مراسم آشتي كنان راه بيندازد. اما ليلي و علي با او قهرند و محل او نميگذارند. بگردم كياناي خاله غصه دار شد. محمد ميگويد" كي لپاي علي را ميكشد؟ ميگه بيا ببين چه ميكنه؟ توي بغل باباش نشسته، لبخند ميزنه و لپ باباش ميكشه. (البته به نوعي چنگ ميزنه). عروسك هاشو ميزاره روي صندلي و براش ميخونه" تاپ تاپ عبا، تاپ تاپ عبا". میگه: مامان ...
[شبهایروشن]
Wednesday, October 18, 2006. غارغار كلاغها را میشنوی؟ Posted by fariba at Wednesday, October 18, 2006. 1585;اه بیپايان.
Event ideas with outdoor lighting - LightNights
Creating the Perfect Mood with Lighting for any Event. We specialise in indoor and outdoor event lighting for all kinds of venues, including castles, barns, woodlands, beaches, and country houses. We are available for weddings, private parties, special occasions, corporate functions, charity events and much more. Take a look at our portfolio and get some ideas for your event and how we can bring some magic to it through the art of lighting design. Bring life to your venue after the sun goes down.
Light Nights - Theatre in Iceland, performed in English
Home Where & When. THE LEGENDARY TRAVELLING THEATRE. Presents a new production of. An Authentic Icelandic "KVÖLDVAKA". One-Woman Show, Performed in English. KRISTÍN G. MAGNÚS. The Travelling Theatre has been entertaining English-speaking audiences in Iceland, USA and UK for 42 years. With a series of productions sharing the name of Light Nights. It has the longest run of any theatre company entertaining the foreign visitor in Iceland. Or by phone: 354-551-9181 or 354-898-0181. What is "Kvöldvaka"? Ldquo;...
شبهای روشن
در این وبلاگ دل نوشته های من را بخوانید. سلام نابینایی هستم شاد خندان که از هر دری اینجا سخن میگویم خلاصه همچیز اینجا درهمه. من خوشبخت ترینم این را باور کن. درهم نوشت ولی . . . متنی درد ناک روی صفحه احسان علیخانی. امروز بهترین روز دنیا بود و یقین دارم فردا بهتر از امروز خواهد بود. سال نود و سه به همه دوستان مباااااااارک. شعر دزدی از یک وب. قورباغه را قورت بده. جملات تعصیر گذار در زندگی. شهادت امام رضا [ع]. یک روز خوب و برفی. برای اولین بار دایی شدم. آهنگ شوغ خوندن با صدای علی ارشدی. راه های رسیدن به هدف.
lightnightshadow.deviantart.com
LightNightShadow (Phantom) - DeviantArt
Window.devicePixelRatio*screen.width 'x' window.devicePixelRatio*screen.height) :(screen.width 'x' screen.height) ; this.removeAttribute('onclick')" class="mi". Window.devicePixelRatio*screen.width 'x' window.devicePixelRatio*screen.height) :(screen.width 'x' screen.height) ; this.removeAttribute('onclick')". Join DeviantArt for FREE. Forgot Password or Username? Digital Art / Hobbyist. Deviant for 1 Year. This deviant's full pageview. July 22, 1997. Last Visit: 49 minutes ago. Why," you ask? I'm LightNi...