keyuman.blogfa.com

joreh2010.blogfa.com

خاطرات تنهائی من

http://www.joreh2010.blogfa.com/8812.aspx

من اومدم ولی خیلی خسته ام. بچه ها براتو ن تعریف کنم از چهار شنبه سوری. دوستان ما رفتیم سر کار خوشحال از اینکه شب میریم یک باغ توپ با بروبچ باحال. خوشحال همه کارامو کردم اومد بیرون دیدم خیابون آااااااااااااااااااااا خلوت و بسته است هر چی واستادم دیدم ماشین واسم نیومد دربست گرفتم و مرد جوریرانندگی می کرد که من از زندگی سیر شدم. اومدم خونه به دادشم گفت حاضر شدم دادشم گفت نازی شرمنده شاندیز و بستن نمی تونیم کنسل شده من اینجوری شدم. دادشم گفت خونسرد باش یکجائی واست جور می کنم. خوش گذشت یک جائی رفتیم خیلی جواد...

joreh2010.blogfa.com

خاطرات تنهائی من

http://www.joreh2010.blogfa.com/9009.aspx

سرمشقهای آب بابا یادمان رفت. رسم نوشتن با قلمها یادمان رفت. گل کردن لبخندهای همکلاسی. در یک نگاه ساده حتی یادمان رفت. ترس از معلم، حل تمرین، پای تخته. آن روزهای بی کلک را یادمان رفت. راه فرار از مشقهای زنگ اول. ای وای ننوشتیم آقا یادمان رفت. آنروزها را آنقدر شوخی گرفتیم. جدیت تصمیم کبری یادمان رفت. شعر خدای مهربان را حفظ کردیم. یادش بخیر اما خدا را یادمان رفت. در گوشمان خواندند رسم آدمیت. آن حرفها را زود اما یادمان رفت. فردا چه کاره می شوی؟ ساده نوشتیم آنقدر تا یادمان رفت. تکلیف فردا نان و بابا یادمان رفت.

joreh2010.blogfa.com

خاطرات تنهائی من

http://www.joreh2010.blogfa.com/post-80.aspx

یه دختر خوب اولا اصلا پیدا نمی شه. یه دختر خوب هیچوقت زودتر از اینکه از شیر بگیرنش عاشق نمی شه. بیشتر از ۳ ساعت توی حموم نمی مونه. یه دختر خوب وقتی بلد نیست رانندگی کنه چرا باید زور بزنه و با گل پسرا. یه دختر خوب توی روی مامانش وانمیسته و به خاطر قراری که داره (و سرکاره) ۱۰۰۰۰۰ تا دروغ نمی گه. یه دختر خوب از مثلا ۶ ساعت وقت کلاس خودش ۵ ساعتش رو نمی پیچونه. یه دختر خوب یواشکی دست تو جیب باباش نمی کنه. یه دختر خوب دستمال دماغ باباشو برنمی داره بندازه رو سرش مثل روسری. یه دختر خوب از دماغ فیل نمی افته که نه؟

joreh2010.blogfa.com

خاطرات تنهائی من

http://www.joreh2010.blogfa.com/post-83.aspx

پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردمما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم. سالای اول زندگیمون خیلی خوب بوداما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به. وضوح حس می کردیم. می دونستیم بچه دار نمی شیمولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از. ماستاولاش نمی خواستیم بدونیمبا خودمون می گفتیمعشقمون واسه یه. زندگی رویایی کافیهبچه می خوایم چی کار؟ در واقع خودمونو گول می زدیم. هم من هم اونهر دومون عاشق بچه بودیم. تا اینکه یه روز. علی نشست رو به رومو. گفتاگه مشکل از من باشه تو چی کار می کنی؟ فکر نکردم تا شک کنه که. که من...

joreh2010.blogfa.com

خاطرات تنهائی من

http://www.joreh2010.blogfa.com/post-81.aspx

انشاء یک پسر بچه. هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم. تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است. حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود! چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند. در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم. زن دایی م...

joreh2010.blogfa.com

خاطرات تنهائی من

http://www.joreh2010.blogfa.com/post-76.aspx

روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختی شون رو) بفهمند. سردبیر میگه:آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟ سر همسرم داد کشیدم و گفتم :"چیکار کردی روانی؟ حیوان بیچاره رو کشتی! همسرم با خونسردی یه نگاهی به من کرد و گفت:"این بار اولت بود. سه شنبه هشتم آذر ۱۳۹۰ ] [ 16:25 ] [ نازنین ] . دختر هه هه هه؟

joreh2010.blogfa.com

خاطرات تنهائی من

http://www.joreh2010.blogfa.com/post-78.aspx

بیخودی پرسه زدیم ، صبحمان شب بشود : بیخودی حرص زدیم ، سهممان کم نشود:ما خدا را با خود سر دعوا بردیم ، و قسمها خوردیم : ما به هم بد کردیم ، ما به هم بد گفتیم : ما حقیقتها را زیر پا له کردیم ، و چقدر حظ بردیم ، که زرنگی کردیم : روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم ، از شما میپرسم ، ما که را گول زدیم؟ سه شنبه هشتم آذر ۱۳۹۰ ] [ 17:24 ] [ نازنین ] . عشق واقعی یعنی چه؟ هفت روش برای جلوگیری از ماهواره. انشاء یک پسر بچه. جدیدترین عکسهای زیبا از کوچولوهای دوست داشتنی. الناز جونم شادترین دختر دنیا. اگه توپولی بیا تو.

joreh2010.blogfa.com

خاطرات تنهائی من

http://www.joreh2010.blogfa.com/8901.aspx

سلام م م م م م م م م م. خوب هستید شرمنده یک مدت براتون خاطره ننوشتم آاااااااااااااااااااااااااااااااا. می دونم دیگه دوستم ندارید ولی من هنوز دوستتون دارم. دیرز صبح بلند شدم خیلی خسته بودم. ولی باید بیدار می شدم آخه شبش عروسی پسر دایی ام بود . بزور از خواب بلند شدم و با خواهرم رفتم آرایشگاه. بچه ها همه آرایشگاه دور بر دفتر خواهرم بسته بود. مجبور شدم برم یک آرایشگاه دورتر از خونه خودمون بالاخره پیدا کردم انقدر خوشحال شدم که نگو. دلم میخواست بگم حالا دست همه دست. منم از رو نرفتم نشستم تلویزیون نگاه کردم.

joreh2010.blogfa.com

خاطرات تنهائی من

http://www.joreh2010.blogfa.com/post-77.aspx

یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود ،ازش پرسید. پسر:دلیلشو نمیدونم .اماواقعا"دوست دارم. دختر:تو هیچ دلیلی نمیتونی بگی پس چطور دوستم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟ پسر:من جدا"دلیلشو نمیدونم اما میتونم بهت ثابت كنم. من میخوام دلیلتو بگی . دوست پسر یكی از دوستام میتونه علت عاشق بودنشو بگه اما تو میگی نمیدونی! همیشه بهم اهمیت میدی. دختر ازجوابهای اون خیلی راضی وقانع شد. متاسفانه چندروزبعد دختر تصادف وحشتناكی كرد و به كما رفت. پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون. پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم.

joreh2010.blogfa.com

خاطرات تنهائی من

http://www.joreh2010.blogfa.com/post-85.aspx

عشق واقعی یعنی چه؟ روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم. تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود. ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت. آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود . گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟ فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت:. ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم. خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟ خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی ...