intlmarketing.blogfa.com

november9.blogfa.com

شروع دوباره - عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دار !

http://www.november9.blogfa.com/post-81.aspx

همه چیز رو ریختم دور! عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دار! گر ز دست زلف مشکینت خطائی رفت رفت ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت. برق عشق ار خرمن پشیمینه پوشی سوخت سوخت جور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت. در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار هر کدورت را که بینی چو صفایی رفت رفت. عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دار گر ملالی بود بود و گر خطایی رفت رفت. گر دلی از غمزه دلدار باری برد برد ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت. از سخن چینان ملامتها پدید آمد ولی گر میان همنشینان ناسزایی رفت رفت. یار رفتش سر کار! هفته دو...

november9.blogfa.com

شروع دوباره - من معتادم

http://www.november9.blogfa.com/post-95.aspx

همه چیز رو ریختم دور! و من امروز تو را دوست دارم . من عاشق تصوراتم از تو نیستم . عاشق همانی هستم که تو هستی! عاشق مجموعه ی کارهای عجیب و غریبت . عاشق عصبانیت هایت .عاشق ماست مالی کردن هایت . و البته عاشق نگاهت . لبخندت . و غیرتت! و عاشق تبحرت در " خر کردن "! ۹ ماه دخترت رو در دل داشتم و تا ابد نگاهت را در قلبم . تا همیشه دست های من از دستان تو آبستن است . هر چند که به سورپریزهایت ویار دارم . تولد دخترت نزدیک است و نگرانم زایمانم به اندازه نبودن تو سخت باشد . سی دی آموزشی عکاسی. هفته دوم شهریور ۱۳۹۰.

november9.blogfa.com

شروع دوباره - روز مادر

http://www.november9.blogfa.com/post-110.aspx

همه چیز رو ریختم دور! شما صبح تون رو چطور شروع می کنید؟ شاید از خواب بیدار میشید . دست و صورت تون رو می شورید . مسواک میزنید . کتری میزارید . صبحونه ایی که یکی دیگه براتون آماده کرده می خورید . اصلا صبحونه نمی خورید . زود میرید سرکار . دوش می گیرید . بچه تون رو می رسونید مدرسه . و و و . یادمه اگر به جای ساعت 9 ساعت 10 زنگ میزدم به مامانم فکر می کرد باهاش قهر کردم . نوشته شده در سه شنبه سوم خرداد ۱۳۹۰ساعت 0:21 توسط سولی. گر ز دست زلف مشکینت خطائی رفت رفت ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت. از سخن چینان مل...

november9.blogfa.com

شروع دوباره - 46 کروموزومی من

http://www.november9.blogfa.com/post-87.aspx

همه چیز رو ریختم دور! نمی دونم چرا چند وقته نوشتنم نمیاد . حالم خوبه . همون طوری که باید باشم . امیدوارم اوضاع همین طور پیش بره . دارم خونه رو واسه اومدن آرنیکا آماده می کنم . یه جورایی آماده باش! خدایا کمکم کن لیاقت مادر بودن رو داشته باشم . نوشته شده در شنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 13:31 توسط سولی. گر ز دست زلف مشکینت خطائی رفت رفت ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت. برق عشق ار خرمن پشیمینه پوشی سوخت سوخت جور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت. سی دی آموزشی عکاسی. هفته دوم شهریور ۱۳۹۰.

november9.blogfa.com

شروع دوباره - تصمیم کبری

http://www.november9.blogfa.com/post-105.aspx

همه چیز رو ریختم دور! می خوام زبان " چینی " بخونم و همین طور " حقوق " . راستش وقتی به دخترم نگاه می کنم تو دلم آرزو می کنم یه وکیل بشه یا یه پزشک . این آرزو رو پدرم برای من داشت . و با خودم فکر کردم من که بابامو حسرت به دل گذاشتم . اگر دخترم منو حسرت به دل بذاره چی؟ و فکر کردم برای اینکه دخترم منو حسرت به دل نذاره باید از خودم شروع کنم . نمی خوام احساساتم رو به دخترم القا کنم . کمکش می کنم هر استعداد و علاقه ایی که داشت رو ادامه بده . من مامان بدی نیستم! سی دی آموزشی عکاسی. هفته دوم شهریور ۱۳۹۰. هفته چها...

november9.blogfa.com

شروع دوباره - اسم ترسناک

http://www.november9.blogfa.com/post-106.aspx

همه چیز رو ریختم دور! خدایا میشه دست از سر من بر داری؟ فقط برای یه مدت کوتاه! خیلی سعی کردم خودم رو بزنم به کوچه علی چپ! اما دیگه آخر شب بغضم ترکید! اما زود قورتش دادم چون اگر می خواستم گریه کنم باید تا صبح گریه می کردم . قرص خوردم وخوابیدم . این اسم ترسناکه : " سرطان " . مامانم مشکوک به سرطان خون هست . از خدا خواستم . . خدایا من طاقت ندارم . اگر قراره برای کسی اتفاقی بیفته بذار اون یه نفر من باشم . نوشته شده در شنبه هفدهم مهر ۱۳۸۹ساعت 12:23 توسط سولی. سی دی آموزشی عکاسی. هفته دوم شهریور ۱۳۹۰.

november9.blogfa.com

شروع دوباره - هندونه

http://www.november9.blogfa.com/post-88.aspx

همه چیز رو ریختم دور! رفته بودم پیش دکی . کلی هندونه زیر بغلم زد . منظورم از هندونه اینه که می گفت :. می تونم به اوضاع مسلط باشم . و اینکه آینده خوبی برای من و اون می بینه . و می گفت که باید با سیاست عمل کنم . و اینکه تواناییش رو دارم . بهم میگه که خیلی بزرگ شدم . و با آدم ۳ سال پیش خیلی فرق کردم . و من بهش گفتم " من این حرف ها رو به کسی میزنم که بخوام سرش کلاه بذارم " . اگر از پاراگراف بالا هیچی دستگیرتون نشد اهمیت ندید . یکی از محاسن دکی اینه که معنی این جور جملات رو می فهمه! عشقبازی را تحمل باید ای دل...

november9.blogfa.com

شروع دوباره - نگاه های مامان

http://www.november9.blogfa.com/post-108.aspx

همه چیز رو ریختم دور! می خوام از خودم بنویسم . ای اینکه گم شدم . یا دختر مامانم . یا مامان النا . یا زن اون . یا هر چی خودم نیستم . یک ماه پیش دکتر گفت که مامان 3 - 4 هفته دیگه دووم میاره . تو هوایم . نمی دونم باید به زندگی ادامه بدم . یا غصه اتفاقی رو بخورم که هنوز نیفتاده ( و به کمک خدا نمیفته ) . می خوام برم پیاده روی . نمیشه . این از روزها و شب ها هم کابوس . ترس از اتفاقی که ذره ذره در حال افتادنه . خدایا خودت به مادرم کمک کن . نوشته شده در یکشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 14:8 توسط سولی. هفته او ل مرد...

november9.blogfa.com

شروع دوباره - خدایا

http://www.november9.blogfa.com/post-107.aspx

همه چیز رو ریختم دور! چی می تونم بگم؟ با دکترش حرف زدم . گفت بیماری اش خیلی حاد و خطرناکه . و من گذشته رو مرور می کنم می خوام مطمئن شم که دختر خوبی براش بودم . و به آینده فکر می کنم که بدون اون چطور می تونم؟ خدا هر کاری که بخواد می کنه . احتیاجی به نظر من نداره . نمی دونم از خدا چی بخوام . مامان احتیاج به یک معجزه داره . یعنی من می تونم به اندازه یک معجزه برایش دعا بکنم . پس خودت بهش کمک کن . که بدون تحمل درد زود برگرده خونه سالم و سرحال مثل همیشه . سی دی آموزشی عکاسی. هفته دوم شهریور ۱۳۹۰. هفته دوم اسفن...