eshgheiraniha.blogfa.com

herooo.blogfa.com

ستاره خاموش - نامه شگفت انگیز

http://www.herooo.blogfa.com/post-23.aspx

داستان فوق العاده زیبای نامه شگفت انگیز. داستان کوتاهی که پیش روی شماست یک قصه جادویی است که حتما باید دو بار خوانده شود! به شما اطمینان میدهم هیچ خواننده ای نمیتواند با یک بار خواندن آن را رها کند! این نامه تاجری به نام پائولو به همسرش جولیاست که به رغم اصرار همسرش به یک مسافرت کاری میرود و در آنجا اتفاقاتی برایش می افتد که مجبور میشود نامه ای برای همسرش بنویسد به شرح ذیل. بهترین آرزوها را برایت دارم همسر همربانم. همانطور که پیش بینی. می کردی سفر خوبی داشتم. در رم دوستان فراوانی یافتم که با آنها. موضوع ...

herooo.blogfa.com

ستاره خاموش - خدا چلچراغی از آسمان آویخته است

http://www.herooo.blogfa.com/post-5.aspx

خدا چلچراغی از آسمان آویخته است. گفتند: چله نشینی کن . چهل شب خودت باش و خدا و خلوت. شب چهلمین بر بام آسمان خواهی رفت. ومن چهل سال به چله نشستم اما هرگز بلندی را بوی نبردم. زیرا که از یاد برده بودم که خودم را به چهل ستون دنیا زنجیر کردم. گفتند:دلت پرنیان بهشتی است.خدا عشق را در آن پیچیده است. پرنیان دلت را وا کن تا بوی بهشت در زمین پراکنده شود. چنین کردم،بوی نفرت عالم را گرفت. و تازه دانستم بی آنکه با خبر باشم. شیطان از دلم چهل تکه ای برای خودش دوخته است. به اینجا که می رسم نا امید می شوم،.

herooo.blogfa.com

ستاره خاموش - زنان برده ی مردان نیستند آنان مظهر پاکی و عشقند

http://www.herooo.blogfa.com/post-14.aspx

زنان برده ی مردان نیستند آنان مظهر پاکی و عشقند. هنگامی که خدا زن را آفرید به من گفت: این زن است.وقتی با او روبرو شدی، مراقب باش که. و من بی آنکه بپرسم پس خدا چرا زن را آفرید، گفتم: چشم. شیخ اندیشه ام را خواند و نهیبم زد که:خلقت زن به قصد امتحان تو بوده است و این از لطف خداست در حق تو.پس شکر کن و هیچ مگو. در چشم بر هم زدنی هزاران سال گذشت و من هرگز زن را ندیدم،به چشمانش ننگریستم، و آوایش را نشنیدم.چقدر دوست میداشتم بر موجی که مرا به سوی او میخواندبنشینم،اما از خوف آتش قهر و چاه ویل میگریختم. فریاد زدم: ش...

herooo.blogfa.com

ستاره خاموش - برای تو ...

http://www.herooo.blogfa.com/post-4.aspx

دستانم تشنه ي دستان توست. شانه هايت تکيه گاه. با تو مي مانم بي آنکه دغدغه هاي فردا داشته باشم. فردا بيش از امروز دوستت خواهم داشت. می دانم روزي با تن خسته و خيس. درشت باران بر ناوادنهاي چشمم فرود مي آيي. در ميان انبوه مژگانم ميزبان. و در آن لحظه چشمانم را براي هميشه مي بندم. تا ديگر دوريت را حس. نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۸۹ساعت 22:25 توسط شیرین. مرا به خاطر بسپار. سایه به سایه ( لیدا ). گروه مستر دانلود نرم افزار. این روزهای آرتا خان.

herooo.blogfa.com

ستاره خاموش - آدمک...

http://www.herooo.blogfa.com/post-22.aspx

آدم ک آخر دنیاست بخند ،آدمک مرگ همینجاست بخند ،دست خطی که تو را عاشق کرد شوخیه کاغذیه ماست بخند ،آدمک خر نشوی گریه کنی ،کل دنیا سراب است بخند ،آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل تو تنهاست. نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۰ساعت 13:13 توسط شیرین. مرا به خاطر بسپار. مرا بسپار در یادت به وقت بارش باران . نگاهت گر به آن بالاست و در رقص دعا قلبت مثال بید می لرزد دعایم کن . دعایم کن که من محتاج محتاجم! سایه به سایه ( لیدا ). گروه مستر دانلود نرم افزار. این روزهای آرتا خان.

herooo.blogfa.com

ستاره خاموش - داستان واقعی...

http://www.herooo.blogfa.com/post-11.aspx

توجه: اسامی و شخصیت های به کار رفته در داستان زیر واقعی نیستند ولی هر گونه شباهت شخصیت ها و افراد داستان با شخصیت های واقعی کاملا عمدی بوده و از نام کسانی که نویسنده در طول زندگی خود از آنان عقده ای در دل دارد انتخاب شده است! سلاممن احمود هستم 44 ساله. هوس باز ، پولدار ،خسیس ، نامرد، بد اخلاق، پر رو و بی شرف و پست! خیلی هم پر نفوذ و قدرتمند هستم. امروز تصمیم دارم وقایع اتفاقیه خودم رو در این دفتر خاطرات بازگو کنم. در ضمن به شما هیچ ربطی نداره که چرا اسمم احموده و یا معنی احمود چیه . هماهنگه؟ مامان ژاکلین...

herooo.blogfa.com

ستاره خاموش - شاهزاده ی زندگی...

http://www.herooo.blogfa.com/post-15.aspx

شاهزاده کوچلو چی می خوای. روی زمین جای تو نیست. اینجا امیدی به سحر برای فردای تو نیست. واسه سفر به ناکجا یه اسب چوبی نداریم. شاهزاده کوچلو اون بالا. به غم و آب و نون نبود. خونه بدوشی شب و روز بهانه جنون نبود. یه وقت مثه ماها نشی. خسته ،کلافه ،نیمه جون. تو حسرت یه تیکه ابر. دیدن یه رنگین کمون. اینجا دیگه نشونه ای از گل سرخ و لاله. کنار ماه دودیمون نشونه هاله نیست. شاهزاده کوچلو اون بالا. به غم و آب و نون. خونه بدوشی شب و روز بهانه جنون نبود. تو شبا جای ستاره سکه شماری می. با گل های پلاستیکی عصرو بهاری می.

herooo.blogfa.com

ستاره خاموش - قصه تلخ عشق

http://www.herooo.blogfa.com/post-20.aspx

پ س از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردمما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم. سالای اول زندگیمون خیلی خوب بوداما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به. وضوح حس می کردیم. بچه دار نمی شیمولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از. ماستاولاش نمی خواستیم بدونیمبا خودمون می گفتیمعشقمون واسه یه. زندگی رویایی کافیهبچه می خوایم چی کار؟ در واقع خودمونو گول می زدیم. هم من هم اونهر دومون عاشق بچه بودیم. تا اینکه یه روز. علی نشست رو به رومو. از من باشه تو چی کار می کنی؟ فکر نکردم تا شک کنه که. گفت:تو به عشق من شک داری؟

herooo.blogfa.com

ستاره خاموش - شکلات تلخ

http://www.herooo.blogfa.com/post-18.aspx

با یک شکلات شروع شد. من یک شکلات گذاشتم کف دستش. او هم یک شکلات گذاشتم توی دستم. من بچه بودم، او هم بچه بود. سرم را بالا کردم. سرش را بالا کرد. دید که مرا می شناسد. خندیدم. گفت: دوستیم؟ گفتم: دوست دوست گفت: تا کجا؟ گفتم: دوستی که تا ندارد گفت: تا مرگ؟ گفتم: باشدهر بار یک شکلات می گذاشتم توی دستش، او هم یک شکلات توی دست من. باز همدیگر را نگاه می کردیم. یعنی که دوستیم. دوست دوست. من تندی شکلاتم را باز می کردم و می گذاشتم توی دهانم و تند تند آن را می مکیدم. می گفت: شکمو! مرا به خاطر بسپار.