efeam.blogfa.com

nikane.blogfa.com

باران

http://www.nikane.blogfa.com/1391/04/2

وقتی که میبارد تو در راهی. به سکوت گوش کن! به سکوتی که گوشهایت را میسوزاند. به آواز سکوتی که خواننده اش من هستم! و نوازنده اش تقدیر! به سکوت گوش کن. وقتی دیده هایت را به واقعیت گره میزند. و سعی دارد تورا درمان کند. و به سکوت گوش کن. به صداها اهمیت نده. آنها همانقدر که زود میایند زود هم میروند. این سکوت است که میماند. به این آرامش خوب گوش کن. من مدتهاست که کنار دریا به سکوت گوش میکنم. دیگر صدای امواج را نمیشنوم! من فقط دست و پا زدن امواج را میبینم که دارند در دریا غرق میشوند. و وقتی در لحظه ی نابودی اند و.

nikane.blogfa.com

باران - خنده های تو

http://www.nikane.blogfa.com/post/97

وقتی که میبارد تو در راهی. به چه میخندی تو؟ به مفهموم غم انگیز جدایی؟ به شکستن دل من یا به پیروزی خویش؟ به چه میخندی تو؟ به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟ یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟ به چه میخندی تو؟ به دل ساده من میخندی که دگر تا ابدالدهر به فکر خود نیست؟ خنده دار است بخند! خنده داراست که من میگریم. و تو با بی مهری شانه می اندازی! در میان دی ماه. تو حالا خوب بخند! خنده دار است، بخند! نوشته شده در سه شنبه ۳۱ مرداد۱۳۹۱ساعت 2:49 توسط نیکی. Design By : Mihantheme. تا کسی نفهمه چمه.

khastedelepayiz.blogfa.com

کافه متروکه - تقدیم به دوست مهربانم و خاطرهایی که باهم داشتیم....

http://www.khastedelepayiz.blogfa.com/post-68.aspx

تقدیم به دوست مهربانم و خاطرهایی که باهم داشتیم. تو یادت نمی آید من خوب به خاطر دارم. پاییز بود و باران میبارید! چاله چوله های حیاط مدرسه پر از آب و گل میشد! منتظر میشدیم زنگ بخورد.همه میدویدیم به حیاط برسیم. . از دور آماده میشدیم و میپریدیم توی آب و گل.همه مسخره مان میکردن! ولی من به عشق خنده ی تو با هیجان میپریدم وخودم را گلی میکردم! زنگ زیست و هیجان و جو من برای خواندن! و تو میخندیدی به یوکاریوت من! زنگ ریاضی نفست در سینه حبس میشدتا زودتر حل کنی وکریمی. مهر رتبه ی خوب را. معادلها برایمان زیبا بود.

khastedelepayiz.blogfa.com

کافه متروکه - دلم واسش تنگ شده...

http://www.khastedelepayiz.blogfa.com/post-77.aspx

دلم واسش تنگ شده. حالامن هیچ جو ا. ب این تارهای س. رم کرد و گفت چه پی. گف تم جبران میک. نوشته شده در Mon 9 Jun 2014. Tue 1 Nov 2011. دلتنگی های من واسه کوروش. Tue 18 Oct 2011. دلتنگی های من واسه کوروش. Sun 16 Oct 2011. دلتنگی های من برای کوروش. Mon 9 Jun 2014. دلم واسش تنگ شده. Sun 8 Jun 2014. Fri 4 Apr 2014. Thu 11 Jul 2013. هیس حوای دلتنگی ام خواب است اهسته بخوان. Sun 30 Sep 2012. تقدیم به دوست مهربانم و خاطرهایی که باهم داشتیم. Tue 4 Sep 2012. سلامتی اونیکه عزیزم شداماعزیزش نشدم. Sun 2 Sep 2012.

nikane.blogfa.com

باران - سوختم

http://www.nikane.blogfa.com/post/101

وقتی که میبارد تو در راهی. آذر تمام شد باز ندیدمت. این روزهای سرد پر از هوای تو بود. در آستانه ی همه ی دوری ها. در پایه ی تمام دلتنگی ها. آذر تمام شد و بازندیدمت. چه بغضی دارند دانه ی باران! با تمام خشم به شیشه میزندد. خودکشی دسته جمعیشان عجب دیدنیست! همه اشک هایشان را دیده اند. همه دلشان به حال باران میسوزد. همه زیر باران عاشق میشوند. اشک هایی که عطر زمستان میدهد را کسی نمیبیند. چه آرام برف ها باریدند امروز. چقدر آهسته نشستند روی شیشه ها. مجال خودکشی هم نداشتند. اشکشان هم یخ زده بود! آری این دی ماه است.

nikane.blogfa.com

باران

http://www.nikane.blogfa.com/1391/05/4

وقتی که میبارد تو در راهی. به چه میخندی تو؟ به مفهموم غم انگیز جدایی؟ به شکستن دل من یا به پیروزی خویش؟ به چه میخندی تو؟ به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟ یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟ به چه میخندی تو؟ به دل ساده من میخندی که دگر تا ابدالدهر به فکر خود نیست؟ خنده دار است بخند! خنده داراست که من میگریم. و تو با بی مهری شانه می اندازی! در میان دی ماه. تو حالا خوب بخند! خنده دار است، بخند! نوشته شده در سه شنبه ۳۱ مرداد۱۳۹۱ساعت 2:49 توسط نیکی. کجایید سایه های تنهایی. برگردید من آمده ام.

khastedelepayiz.blogfa.com

کافه متروکه - هیس حوای دلتنگی ام خواب است اهسته بخوان

http://www.khastedelepayiz.blogfa.com/post-74.aspx

هیس حوای دلتنگی ام خواب است اهسته بخوان. این شعرها بروند به جهنم. دیوانه ی آن لحظه ام. بالای شهر ایستاده بود. تو بعد سال ها به خانه ام می آمدی. در چشم هام روشن نبود. تکلیف مهربانی، اندوه، خشم. و چیزهای دیگری که در کمد آماده کرده بودم. تکلیف شمع های روی میز. من و تو بارها. در کافه ها و خیابان ها فراموش کرده بودیم. و حالا زمان داشت. از ما انتقام می گرفت. سایه ات را دیدم. که دست هایش توی جیبش بود. شمع ها را روشن کردم. هیچ چیز روشن نش. در مبل فرو رفتی. در مبل عرق کردی. تنها مرا نگاه کردی. Tue 1 Nov 2011.

nikane.blogfa.com

باران

http://www.nikane.blogfa.com/1391/10/2

وقتی که میبارد تو در راهی. و آنقدر محو بلوغ غروب شدم که. صدای اذان را نشنیدم. بعد که بخودم آمدم دیدم چقدر از خودم و غروب و پرواز در افکارم بیزارم. آتش خاموش نشده بود هنوز. شعرم را به کام آتش دادم تا شاید مرحمی باشد بر زخمی که بر دلم مانده. نمیدانم چرا اینقدر این روزها تشنه شده ام. شاید اگر اذان را میشنیدم تشنه گی ام رفع میشد. و نفسی عمیییییییییییییییییییییییییییییییق دور ازاینجا. من در انحطاطی سخت از افکارم دارم غرق میشوم. من از آدمهایی که زخم زدند به من متنفرم. من از نگاه های پر از تکبر آنها بیزارم.

nikane.blogfa.com

باران -

http://www.nikane.blogfa.com/post/98

وقتی که میبارد تو در راهی. قلعه ی نور کجاست؟ غرق دنیا شده ام. ای خدا مرگ کجاست؟ دست به دامان توام. ما فقط دور شدیم. بنده ی نا شکرم. خجل از روی مهت. ما گنه کار شدیم. ما که گمراه و ریا کار شدیم! گاه نا گاه همه ی این ها را. همه از گناه حوا دانم. همه ی غفلت را. تا به دستم افتاد. خلقتی روی تو با ترس. با همه این احوال. نوشته شده در یکشنبه ۲۶ شهریور۱۳۹۱ساعت 20:26 توسط نیکی. Design By : Mihantheme. روزها میگذرد از پی هم. تا که شکرانه ی دیدار تو باز. چشم غمگین مرا خیس کند. تا که احساس حیات مرگ را در نظرم نیست کند.