bilmaz.blogspot.com

farrehonar.blogfa.com

حالا منم و خیال تو - روزی وطنم را از تو می گیرم پس

http://www.farrehonar.blogfa.com/post-110.aspx

حالا منم و خیال تو. روزی وطنم را از تو می گیرم پس. این که به خونش کشیدی روزی وطنم بود. این که به خاکش کشیدی روزی ایران من بود. ربوده ای و من در خودم خفه می نالم. دشوار گریه می کنم. این که به خفقانش کشیده ای روزی وطنم بود. تو که نمی دانی. اما من می دانم روزی " وطنم را از تو می گیرم پس . نوشته شده در ۸۸/۱۰/۰۷ساعت 12:7 توسط غزال. به آن فکر می کنم که در کجای زمین خدا از تو به من نزدیک تر است. آنجا که تو باشی وای که خدا چه نزدیک تر است. سهم من اين است. صدا می زند لیلا. انجمن جامعه شناسی ایران.

farrehonar.blogfa.com

حالا منم و خیال تو -

http://www.farrehonar.blogfa.com/post-117.aspx

حالا منم و خیال تو. آنقدر به تو فکر می کنم که شبیه تو می شوم. کاش تو کمی " خود شیفته " بودی. نوشته شده در ۸۹/۰۲/۳۱ساعت 22:22 توسط غزال. به آن فکر می کنم که در کجای زمین خدا از تو به من نزدیک تر است. آنجا که تو باشی وای که خدا چه نزدیک تر است. سهم من اين است. صدا می زند لیلا. انجمن جامعه شناسی ایران. موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. پایگاه اطلاع رسانی انسان شناسی و فرهنگ. یادداشت های شیرزاد عبداللهی. یادداشت های یک عکاس.

farrehonar.blogfa.com

حالا منم و خیال تو -

http://www.farrehonar.blogfa.com/post-113.aspx

حالا منم و خیال تو. عکاس ها با سه پایه های خویش تپه ها را فتح می کنند. و من با دو چشم غیر مسلح به تو خیره می شوم. این جا همان جلجتا ست که من آغاز شده ام. که با نگاه تو آب شده ام. و عکاس ها دوان دوان او را ثبت می کنند. و من باز هم به تو خیره می شوم. ماه کنار می رود از روی خورشید. آنطور که تو از برابر من. روی تپه ها هیچ عکاسی ، تنهایی مرا ، بدون تو را ،. نوشته شده در ۸۸/۱۰/۲۳ساعت 16:47 توسط غزال. به آن فکر می کنم که در کجای زمین خدا از تو به من نزدیک تر است. آنجا که تو باشی وای که خدا چه نزدیک تر است.

farrehonar.blogfa.com

حالا منم و خیال تو -

http://www.farrehonar.blogfa.com/post-115.aspx

حالا منم و خیال تو. این دست های تو. این دست های سرد تو که می شود. که می توانم بگیرم دست. که خنک می شود زنانه ام از شور م حرمی! وسوسه خلق شعری در من می لولاند که با خودم می گویم : " کاش من یک مرد بودم ". آن وقت باید می دیدی که می خواستن کرد دست هایت را برید. انداخت پشت شیشه ای و " تبارک الله " خواند برای سردیش. برای نوشین(نونی) / 2 اردیبهشت 89 نیمه شب. نوشته شده در ۸۹/۰۲/۰۳ساعت 1:53 توسط غزال. به آن فکر می کنم که در کجای زمین خدا از تو به من نزدیک تر است. آنجا که تو باشی وای که خدا چه نزدیک تر است.

farrehonar.blogfa.com

حالا منم و خیال تو -

http://www.farrehonar.blogfa.com/post-114.aspx

حالا منم و خیال تو. هر آمدنت " بحر " شدم. از قطره های عبور تو میان هوایی که نفس می کشم. کافه پراگ / اسفند 88. نوشته شده در ۸۹/۰۱/۰۷ساعت 21:33 توسط غزال. به آن فکر می کنم که در کجای زمین خدا از تو به من نزدیک تر است. آنجا که تو باشی وای که خدا چه نزدیک تر است. سهم من اين است. صدا می زند لیلا. انجمن جامعه شناسی ایران. موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. پایگاه اطلاع رسانی انسان شناسی و فرهنگ. یادداشت های شیرزاد عبداللهی. یادداشت های یک عکاس.

farrehonar.blogfa.com

حالا منم و خیال تو -

http://www.farrehonar.blogfa.com/post-119.aspx

حالا منم و خیال تو. همراهیم کن تا پاره های خویش را جمع کنم و انسانی تازه بسازم. انسانی که هر روز بشکند تا تو همراهیش کنی! نوشته شده در ۸۹/۰۴/۰۹ساعت 11:42 توسط غزال. به آن فکر می کنم که در کجای زمین خدا از تو به من نزدیک تر است. آنجا که تو باشی وای که خدا چه نزدیک تر است. سهم من اين است. صدا می زند لیلا. انجمن جامعه شناسی ایران. موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. پایگاه اطلاع رسانی انسان شناسی و فرهنگ. یادداشت های شیرزاد عبداللهی. یادداشت های یک عکاس.

farrehonar.blogfa.com

حالا منم و خیال تو

http://www.farrehonar.blogfa.com/8902.aspx

حالا منم و خیال تو. آنقدر به تو فکر می کنم که شبیه تو می شوم. کاش تو کمی " خود شیفته " بودی. نوشته شده در ۸۹/۰۲/۳۱ساعت 22:22 توسط غزال. داستان تو تمام می شود روزی. آن که می ماند داستان من است با آدمی که خیال می کرد " واقعی " است! نوشته شده در ۸۹/۰۲/۱۱ساعت 19:36 توسط غزال. این دست های تو. این دست های سرد تو که می شود. که می توانم بگیرم دست. که خنک می شود زنانه ام از شور م حرمی! وسوسه خلق شعری در من می لولاند که با خودم می گویم : " کاش من یک مرد بودم ". آن وقت باید می دیدی که می خواستن کرد دست هایت را برید.

farrehonar.blogfa.com

حالا منم و خیال تو

http://www.farrehonar.blogfa.com/8810.aspx

حالا منم و خیال تو. عکاس ها با سه پایه های خویش تپه ها را فتح می کنند. و من با دو چشم غیر مسلح به تو خیره می شوم. این جا همان جلجتا ست که من آغاز شده ام. که با نگاه تو آب شده ام. و عکاس ها دوان دوان او را ثبت می کنند. و من باز هم به تو خیره می شوم. ماه کنار می رود از روی خورشید. آنطور که تو از برابر من. روی تپه ها هیچ عکاسی ، تنهایی مرا ، بدون تو را ،. نوشته شده در ۸۸/۱۰/۲۳ساعت 16:47 توسط غزال. زمستانی که بهار باشد. خانه ما حیاط داشت. حیاط خانه مان درخت داشت. درختها ی حیاط خانه مان خرمالو می داد. اما من ...

farrehonar.blogfa.com

حالا منم و خیال تو

http://www.farrehonar.blogfa.com/8903.aspx

حالا منم و خیال تو. جای پایت را می دوم دنبال. اما شاید تو هم مثل قلب من بیراهه رفته باشی. بی مقصد و بی هیچ جای امن. نوشته شده در ۸۹/۰۳/۱۰ساعت 19:16 توسط غزال. به آن فکر می کنم که در کجای زمین خدا از تو به من نزدیک تر است. آنجا که تو باشی وای که خدا چه نزدیک تر است. سهم من اين است. صدا می زند لیلا. انجمن جامعه شناسی ایران. موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. پایگاه اطلاع رسانی انسان شناسی و فرهنگ. یادداشت های شیرزاد عبداللهی. یادداشت های یک عکاس.