badeforoosh.persianblog.ir

roodepir.persianblog.ir

رود پیر

http://roodepir.persianblog.ir/1388/12

ساعت ٩:٠٥ ‎ب.ظ روز چهارشنبه ٥ اسفند ،۱۳۸۸. همان شور و حال ۴ سال پیش، خیابانهایی که خلوت نمی شدند و آدمهایی که آرام نمی گرفتند.شال گردنهای نارنجی ۴ سال پیش رفته بودند و شال گردنهای آبی آمده بودند.همینطور به جای پرچمهای نارنجی و دستبندها و لباسهای نارنجی ، پرچمها و دستبنده و لباسهای آبی. ۴ سال پیش کاندیداهای طرفدار غرب با رنگ نارنجی آمدند و رای گرفتند و امسال هواداران روسیه با رنگ آبی.آنها طرفدار بیگانه ای بودند و اینها هم طرفدار بیگانه ای دیگرند. از خودم می پرسم: آبی به اندازه نارنجی رنگ به حساب نمی آید؟

roodepir.persianblog.ir

سرخ ... سبز ... - رود پیر

http://roodepir.persianblog.ir/post/67

ساعت ۱۱:٠۱ ‎ب.ظ روز یکشنبه ۳۱ خرداد ،۱۳۸۸. همیشه می خواستیم ، اما باور نداشتیم به داشتن. گفتید: هرچه شما بخواهید! اصلا شما وظیفه دارید که بخواهید. آمدیم که بگوییم و بخواهیم.باور کردیم که خواستن توانستن است.آمدیم که بگوییم سالها خواسته بودیم و نگفته بودیم . آمدیم و گفتیم که چه می خواستیم و چه می خواهیم. همه آمدیم.حتی آنها که باور نداشتند را آوردیم تا این حق مسلم "خواستن" را باور کنند.آمدیم که داشته باشیم آنچه را می خواستیم. می خواستیم جوانه بزنیم.جوانه های سبز. خواستنمان را انکار کردید. ما باز هم ناباوریم.

roodepir.persianblog.ir

رود پیر

http://roodepir.persianblog.ir/1387/10

درس عاشورا و امتحانش . ساعت ۱٢:٢۳ ‎ق.ظ روز پنجشنبه ۱٩ دی ،۱۳۸٧. گاه گاهی قطره اشکی از گوشه چشمهایمان سرازیر می شود. یا حسین می گوییم. گوسفند قربانی می کنیم. و نذری می خوریم ! عاشورا آمده . با دسته های عزاداری و. دیگهای نذری و کتیبه ها و شیشه های عقب ماشینها . امان از دل زینب . عجب محشری شده امسال ! سال بعد از عاشورای سال 61 هجری . سالگرد عاشورای حسینی و همزمان با عاشورای امروز ، عاشورای امسال . جایی کمی دورتر ، اما نه آنقدرها دور ، "غزه". حتی از بعضی شهرهای سرزمین خودمان هم به ما نزدیکتر است. درس عاشورا ...

roodepir.persianblog.ir

ديوانه ها ......؟! - رود پیر

http://roodepir.persianblog.ir/post/64

ساعت ٥:۱٥ ‎ب.ظ روز دوشنبه ۱٤ اسفند ،۱۳۸٥. جادوگری تصميم گرفت سراسر قلمرو پادشاهی رو نابود کنه.بنا بر اين معجونی رو که خودش ساخته بود، در آب چاهی ريخت، که همه مردم شهر ازش می نوشيدن. حالا هرکس از آب اون چاه مي خورد ديوانه می شد. همه مردم شهر از آب اون چاه نوشيدن و ديوانه شدن، به جز پادشاه و نزديکانش که از چاه قصر آب می نوشيدن. پادشاه چاره ای نديد جز اينکه از همون چاه شهر آب بنوشه و مثل بقيه مردم ديوانه بشه . پادشاه هم از آب آلوده نوشيد و ديوانه شد. ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد اثر پائولو کوئليو.

roodepir.persianblog.ir

سهم ما , حق ما - رود پیر

http://roodepir.persianblog.ir/post/69

سهم ما , حق ما. ساعت ٩:٢۸ ‎ق.ظ روز چهارشنبه ٢٩ مهر ،۱۳۸۸. سال ١٣٨٣: ایران تا ١۶٩ سال دیگر گاز طبیعی دارد. سال ١٣٨٨: ایران تا ١۴٠ سال دیگر گاز طبیعی دارد. یک خبر تکان دهنده! واقعا کسی هم تکان می خوره؟ انرژی هسته ای حق مسلم ماست . یکی از حقوق مسلم ماست. یکی از هزاران حق مسلم ماست . پروفایل مدیر : invicta. سهم ما , حق ما. پازل زندگی من ؟ درس عاشورا و امتحانش . شبکه اجتماعی بهشت من. لیست وبلاگ های تخصصی. باشگاه مدیران و متخصصان. با قدرت پرشین بلاگ.

roodepir.persianblog.ir

واقعی ترين ... - رود پیر

http://roodepir.persianblog.ir/post/62

ساعت ۱٢:٤۸ ‎ق.ظ روز سه‌شنبه ٢٦ دی ،۱۳۸٥. سرگردون شده بودم . نگاهی به اطرافم انداختم. به آسمونی که يه روزی آبی تر بود.به کوهی که قبلا استوارتر بود به درختايی که به اندازه گذشته سبز نبودن به شهری که قبلا امن تر و دوست داشتنی تر به نظر می رسید به نيمکت رنگ و رو رفته ای که . چشمامو آروم بستم و سعی کردم تصویری که از هرکدوم از اینا تو ذهنم باقی مونده بود به یاد بیارم. اصلا واقعیت یعنی چی؟ کی می تونه بگه واقعیت کدومه؟ حالا می تونم همه خاطرات گذشته رو فراموش کنم و بپذيرم که واقعيت همين چيزيه که دارم می بينم.

roodepir.persianblog.ir

رود پیر

http://roodepir.persianblog.ir/1388/3

ساعت ۱۱:٠۱ ‎ب.ظ روز یکشنبه ۳۱ خرداد ،۱۳۸۸. همیشه می خواستیم ، اما باور نداشتیم به داشتن. گفتید: هرچه شما بخواهید! اصلا شما وظیفه دارید که بخواهید. آمدیم که بگوییم و بخواهیم.باور کردیم که خواستن توانستن است.آمدیم که بگوییم سالها خواسته بودیم و نگفته بودیم . آمدیم و گفتیم که چه می خواستیم و چه می خواهیم. همه آمدیم.حتی آنها که باور نداشتند را آوردیم تا این حق مسلم "خواستن" را باور کنند.آمدیم که داشته باشیم آنچه را می خواستیم. می خواستیم جوانه بزنیم.جوانه های سبز. خواستنمان را انکار کردید. ما باز هم ناباوریم.

roodepir.persianblog.ir

رود پیر

http://roodepir.persianblog.ir/1385/12

ساعت ٥:۱٥ ‎ب.ظ روز دوشنبه ۱٤ اسفند ،۱۳۸٥. جادوگری تصميم گرفت سراسر قلمرو پادشاهی رو نابود کنه.بنا بر اين معجونی رو که خودش ساخته بود، در آب چاهی ريخت، که همه مردم شهر ازش می نوشيدن. حالا هرکس از آب اون چاه مي خورد ديوانه می شد. همه مردم شهر از آب اون چاه نوشيدن و ديوانه شدن، به جز پادشاه و نزديکانش که از چاه قصر آب می نوشيدن. پادشاه چاره ای نديد جز اينکه از همون چاه شهر آب بنوشه و مثل بقيه مردم ديوانه بشه . پادشاه هم از آب آلوده نوشيد و ديوانه شد. ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد اثر پائولو کوئليو.

roodepir.persianblog.ir

روزگار تک صدایی - رود پیر

http://roodepir.persianblog.ir/post/72

ساعت ٩:٠٥ ‎ب.ظ روز چهارشنبه ٥ اسفند ،۱۳۸۸. همان شور و حال ۴ سال پیش، خیابانهایی که خلوت نمی شدند و آدمهایی که آرام نمی گرفتند.شال گردنهای نارنجی ۴ سال پیش رفته بودند و شال گردنهای آبی آمده بودند.همینطور به جای پرچمهای نارنجی و دستبندها و لباسهای نارنجی ، پرچمها و دستبنده و لباسهای آبی. ۴ سال پیش کاندیداهای طرفدار غرب با رنگ نارنجی آمدند و رای گرفتند و امسال هواداران روسیه با رنگ آبی.آنها طرفدار بیگانه ای بودند و اینها هم طرفدار بیگانه ای دیگرند. از خودم می پرسم: آبی به اندازه نارنجی رنگ به حساب نمی آید؟

roodepir.persianblog.ir

رود پیر

http://roodepir.persianblog.ir/1388/9

ساعت ٥:٠۳ ‎ب.ظ روز چهارشنبه ۱۱ آذر ،۱۳۸۸. راستی امید الان کجاست؟ گوشه گنجه خوابیده.گنجه ای که مثل تمام تاریخ من بیصداست.گنجه ای که مثل همه وجودم بیقراره.گنجه ای که پر از بغض فروخورده ست. امید،هنوز هم نوید رو ندیده.نوید هم خیلی تنهاست. آدمهات حتی تنهایی ما رو برنمی تابن! حال من دست خودم نیس. یه جا آرووم نمی گیرم. دلم از کسی گرفته. که می خوام براش بمیرم. این روزا بد جوری ساکت. این روزا بد جوری سنگم. شب و روز کنار من بود. مث سایه ، نازنینی. تو بگو چه حالی داری. وقتی سایه تو نبینی. بی تو بودن من.