amin-68.blogfa.com

elena16.blogfa.com

پرنسس الناز - پست 88

http://www.elena16.blogfa.com/post-9.aspx

زمانی این واژه ها,طنین باریدن باران بودند بر حوض کوچک من. سلامم خیلی کشدار بود به علت خستگی زیادتازه یه ساعته که از شمال رسیدم خونه. از دوستان و آشنایان و سایر وابستگان معذرت میخوام که بیست روزه به هیچکس سر نزدم آخه کامپیوتر نداشتم وهر وقت که میرفتم کافی نت کانکت نمیشدم. امیدوارم که عید به همتون خوش گذشته باشه و مثل من مزخرف نبوده باشه. به جان شما از این ۲۰. بهم خوش گذشت وگرنه بقیش که مزخرف بود. فردا باید برم مدرسه و یه عالمه بهم بد بگذره (عوض اینکه مسافرت تو روحییم تاثیر بزاره حالمو خرابتر.

elena16.blogfa.com

پرنسس الناز - یک عدد جنازه

http://www.elena16.blogfa.com/post-29.aspx

زمانی این واژه ها,طنین باریدن باران بودند بر حوض کوچک من. این سلامم خمیازه کشان بود آخه از ۷ صبح بیدارم. اصولا من مواقعی که امتحانهای مهم دارم خواب میمونم و از ساعت درس خوندنم کم میشه. بببببببببله امتحانای ما رو به اتمام است. یعنی سه تا میمونه که امروز فلسفه را دادم و دیگه شما خودتون حدس بزنید که چطور کل کتابو تو یه روز خوندم. قرار بود ساعت ۴ بیدار شم ولی از اونجایی که ساعت ۱۲ شب خوابم برد نشد و خواب موندم و در عرض۲ ساعت ۴ درس سخت که بارمش هم زیاد بود رو با عجله خوندم. من و مامان و بابا سر میز ناهار.

elena16.blogfa.com

پرنسس الناز - خداحافظ تا ....

http://www.elena16.blogfa.com/post-18.aspx

زمانی این واژه ها,طنین باریدن باران بودند بر حوض کوچک من. سلام خیلی وقت بود ننوشته بودم دلم برای همتون تنگ شده بود. این مدت که نبودم یه عالمه اتفاق جورواجور برام افتاد از جمله مریض شدنم به مدت چند روز و نرفتن به مدرسه تا ۲ روز. رفتن به نمایشگاه کتاب تهران که انقدر بدم اومد که عهد کردم دیگه سال دیگه پامو اونجا نذارم. اونم به خاطر اینکه یه عده آدم روانی و سادیسمی. نه به قصد خرید کتاب بلکه سواستفاده از شولوغی و. اومدن (خانوما منظورمو خوب متوجه میشن. آخه از شنبه دیگه امتحانام شروع میشه اونم نهایی. یادت می آی...

elena16.blogfa.com

پرنسس الناز - بازگشت با آفتابگردان

http://www.elena16.blogfa.com/post-20.aspx

زمانی این واژه ها,طنین باریدن باران بودند بر حوض کوچک من. می دونم دیر برگشتم اما برگشتم 20 خرداد امتحانام تمام شد اما چون مامان جونم مریض شده. و حالش اصلا خوب نیست. این چند روز باید یا کارای خونه رو میکردم یا از مامانیم مراقبت می کردم . خلاصه اینکه چهارشنبه کارنامه رو میدن من هم دارم از استرس می میرم. فکر کنم پست بعدیم رو باید تو شمال بنویسم. از الانم تمام وسایلم رو جمع کردم که برم پیش آبجی جون تا وسایل خونشو بچینم (مرداد عروسیشه). هفته پیش منو آبجی جون. همه هم تو پیاده رو زل زده بودن. که انگار ما .

elena16.blogfa.com

پرنسس الناز - خدا چلچراغی از آسمان آویخته است.

http://www.elena16.blogfa.com/post-17.aspx

زمانی این واژه ها,طنین باریدن باران بودند بر حوض کوچک من. خدا چلچراغی از آسمان آویخته است. گفتند:چهل شب حیاط خانه ات را آب و جارو کن. شب چهلمین، خضر خواهد آمد. چهل سال خانه ام را روفتم و روبیدم و خضر نیامد. زیرا فراموش کرده بودم حیاط خلوت دلم را جارو کنم. گفتند: دلت پرنیان بهشتی است خدا عشق را در آن پیچیده است. پرنیان دلت را وا کن تا بوی بهشت در زمین پراکنده شود. چنین کردم، بوی نفرت عالم را فرا گرفت. و تازه دانستم بی آنکه باخبر باشم شیطان از دلم چهل تکه ای برای خودش دوخته است. حالا این دبیرمون هم اون روز...

elena16.blogfa.com

پرنسس الناز - نتونستن یا نخواستن

http://www.elena16.blogfa.com/post-21.aspx

زمانی این واژه ها,طنین باریدن باران بودند بر حوض کوچک من. سلام واقعا شرمنده که نه میام پست بزارم نه میام جواب کامنتا رو میدم. اینجا رامسر است و من در کافی نتی گرم و شلوغ در تنکابن مشغول آپ کردنم. جای هیچ کدومتون هم خالی نیست الان نزدیکه ۱۰ روزه اینجام ولی یه بارم کنار دریا نرفتم. خونه هیچ کدوم از فامیلامون هم نرفتم چون وقت نداریم و سرمون شلوغه الانم منتظر آبجی خانومم. که رفته تو دانشگاه امتحان بده. منم اومدم کافی نت تا تو این ۲ ساعت حوصلم سر نره. الان اینجا هم گرمه. هم من دارم غر میزنم. من و آقای خوش تیپ.

elena16.blogfa.com

پرنسس الناز - پست آخر

http://www.elena16.blogfa.com/post-31.aspx

زمانی این واژه ها,طنین باریدن باران بودند بر حوض کوچک من. قراره این وب تعطیل. بودن این جانب و. نوشته شده در ۸۸/۱۲/۰۴ساعت توسط الناز. خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت یادت می آید تو را با دو بال و دو پا آفریدم؟ زمین وآسمان هر دو برای تو بود اما تو آسمان را ندیدی.راستی عزیزم بال هایت را کجا جا گذاشتی؟ انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد. آن وقت رو به خدا کرد و گریست. از همه جا از همه کس. من و آقای خوش تیپ. فرشته ی گمشده خدا. دری وری های من. می توان خوشبخت بود! آش شله قلم کار.

elena16.blogfa.com

پرنسس الناز - من رفتم

http://www.elena16.blogfa.com/post-8.aspx

زمانی این واژه ها,طنین باریدن باران بودند بر حوض کوچک من. سلام ، سلام ،سللللللللللللللللللام. این آخرین پستی هستش که تو کرج دارم مینویسم. فردا دارم میرم شمال پیش آبجی جونم. خیلی خیلی خوشحالم چون بعد سه ماه میرم ببینمش. آموزش و پرورش استان تهران هم ملتو مسخره کرده شنبه و دوشنبه برامون امتحان میان ترم اونم مستمر گذاشته. تا ما رو بکشونه مدرسه. ما هم که بیخیال داریم میریم شمال. البته هیچ کس نمیاد. چهارشنبه زنگ اخر معلمامون سر کلاس نرفتن. بچه ها هم از خدا خواسته رفتن حیاط بزن برقصی راه انداختن که نگو. زمین وآ...

elena16.blogfa.com

پرنسس الناز - پارادوکس

http://www.elena16.blogfa.com/post-23.aspx

زمانی این واژه ها,طنین باریدن باران بودند بر حوض کوچک من. من دیشب رسیدم کرج. دلم برای این وب و دوستای بلاگی حسابی تنگیده. تازه امروز صبح رفتم ثبت نام کردم فردا هم میرم مدرسه (اعتماد به نفسو حال میکنین). این سه ماه همش در رامسر به سر میبردم و صاحب یک خرگوش. خیلی خیی خوجمل جیگر با چشمای قرمز و موهای سفید هستم که به علت آپارتمان نشینی و نبود جا و امکانات. تو رامسر پیش آبجی جونم گذاشتمش. امسالم با اجازتون کنکور. دارم و نمیتونم زیاد آپ کنم برام دعا کنید. قبول شم چون اگه قبول نشم به دست آبجی جونم به قتل میرسم.

elena16.blogfa.com

پرنسس الناز - مسافرتو هزار دردسر

http://www.elena16.blogfa.com/post-22.aspx

زمانی این واژه ها,طنین باریدن باران بودند بر حوض کوچک من. سلام من از دوستایی که میان نظر میدن و من نمیتونم جواب بدم واقعا عذر خواهی میکنم و مهر که اومدم کرج حتما از دلشون در میارم. من هنوزم تو رامسرم. و الان با زبون روزه. دارم ازتون معذرت خواهی میکنم پس لازمه که دیگه منو ببخشین. الان دو تا پسر جلوم تو کافی نت نشستن هی نگاه میکنن و قیافه یکیشون اینه. الان خبر ندارن منه زلزله قیافه هاشون رو چطوری تجسم کردم. پس من میرم تا آخر شهریور اون موقع جواب نظراتتون رو میدم. نوشته شده در ۸۸/۰۶/۰۵ساعت توسط الناز.