ahesttegi.blogspot.com

marmarmary.blogfa.com

نامم به تو بستگی دارد

http://www.marmarmary.blogfa.com/9004.aspx

نامم به تو بستگی دارد. مدت ها بود نجاری می کرد. گنجه برای کبوتران . قاب برای نوشته های پر مغز و زیبا خط. گه گاه چهارچوب هایی می ساخت که جایی برای رسوخ هیچ موریانه ایی نداشت. حالا که ترک نجاری کرده یادش نمی آید که خانه ایی داشت با چهارچوب های زیبا و محکم که اگر خواهان وارد شدن بودی باید مثل زورخانه های قدیم قد خم می کردی تا وارد شوی. بعضی اتاق هایش فراخ و خوش رنگ. بعضی اتاق ها اینقدر دقیق طراحی شده بود که اگر دمای بدنت از حد و اندازه ایی کمتر و بیشتر میشد تو را جواز حضور نمیداد. جسدم را از آنجا بیرون بردند.

marmarmary.blogfa.com

نامم به تو بستگی دارد

http://www.marmarmary.blogfa.com/8902.aspx

نامم به تو بستگی دارد. اگر آمدی چیز جدید بخوانی. واژه های کلیدی مهم است. نقطه اش را بگذار. نوشته شده در سه شنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 1:42 توسط آبگینه. تقسیم میکنم با تو. تمام کیک تنهایی را میگذارم وسط. عزیزکم طعم تنهایی نچشیده ای اینقدر حرص تیکه بزرگ را نزن. نوشته شده در یکشنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 0:14 توسط آبگینه. بگذار تا مقابل روي تو بگذريم. دزديده در شمايل خوب تو بنگريم. شوق است در جدايي و جور است در نظر. هم جور به که طاقت شوقت نياوريم. روي ار به روي ما نکني حکم از آن توست. نه مرادم نه مریدم.

errors.blogfa.com

عشقی ،بی قاف،بی شین،بی نقطه...

http://www.errors.blogfa.com/8705.aspx

عشقی ،بی قاف،بی شین،بی نقطه. يک سال ديگر فوت شد ! امروز من خداي زمينم. و اين منم زني تنها. در آستانه ي زادروزي که آتش ها مي بايدش. و زبانه هايي که مي سوزانند هر لحظه اين خسته خاموش را. و تو مي داني. ذوب شدن کار آساني نيست. آن هم در اين برهوتي که هزاران قنديل از بي تفاوتي آدم هاي يخي بسته بر غار تنهاييش. و تو مي داني . اين منم ، زاده آتش. هزاران گل مي شکفد از هر خاري که فرو مي کنند در چشمانم . و تو مي داني . اين منم، چشم بر اميد. ايستاده بر خورشيد . و زبانه کشيده از مهر . و خدایی که در این نزدیکیست.

errors.blogfa.com

عشقی ،بی قاف،بی شین،بی نقطه...

http://www.errors.blogfa.com/8711.aspx

عشقی ،بی قاف،بی شین،بی نقطه. نوشته اي ساده نذر تمام بي پيرايگي يک مجهول. اين روزا تلخ شده ام. درست مث دونه هاي سياه قهوه. اگرچه هيچوقت شيرين نبودم. يه چيزي بودم تو مايه هاي خوج. ولي نميدونم چطوري قهوه شدم. دلم کسي رو مي خواد که مزهي تلخ منو به اندازهي باقي مزههام دوست داشته باشه. همیشه تو را کم دارم . در چنان هوايي بيا. که دست برداشتن از تو غير ممکن باشد. پن:"آدمها خواستني نيستند چيزهايي هست که آدمها را خواستني ميکند! پن:نميدونم چرا وقتي بايد حرف بزنم لال ميشم! هوس جویدن ته مداد کلاس اولم را کرده ام.

errors.blogfa.com

عشقی ،بی قاف،بی شین،بی نقطه...

http://www.errors.blogfa.com/8808.aspx

عشقی ،بی قاف،بی شین،بی نقطه. کاش از اول نبودی. شکستن" فرايند غريبي ندارد ، مرد و زن ندارد. سلاخ و قناري هم ندارد! مايي که هيچ کجاي تاريخ بودنمان ، پاسخي براي اين همه درد و دردواره نجسته ايم ، باکمان هم قاعدتا نبايد باشد از بي پاسخ ماندن شکستن ها ، به روزگاري که شکستن ها را بايد پشت تيرگي ديده پوش عينک ها و پلک ها پنهان کرد تا از پرده برون نيفتند رطوبت چشمان رويا نديده ي هر غروب روزگار تنهايي هامان . ناگهاني تر از يک نخ سيگار. و لابد خودت هم خوب مي داني. غيبت که مي زند. بوي گسي مي ماند. زير زبان اشيا اتاق.

errors.blogfa.com

عشقی ،بی قاف،بی شین،بی نقطه... - به جان چشمانت

http://www.errors.blogfa.com/post-252.aspx

عشقی ،بی قاف،بی شین،بی نقطه. انگار يكبار space زده باشند. بعد تو بفهمى كه چند دقيقهاى به يك جاى نامعلوم زل زده بودى و در تمام مدت خودکارت را عمودى بالا پايين مىبردى روی کاغذ و داشتى خودت و بقيه را از بيرون نگاه مىكردى و به هيچى هم فكر نمىكردى. صرفن نگاه مىكردى. بعد به صورت كاملن غيرارادى ميگى هوم؟ ديگر حتا سقوط هم نمىتوانى بكنى. ديگر حتا غرق هم نمىتوانى بشوى. ديگر حتا غرق هم نمىتوانم بشوم. پن:من هم مثل تو اصلا باور نكرده ام هنوز! نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم شهریور ۱۳۸۷ 18:22 توسط سارا. مهر ه ي سوخته.

marmarmary.blogfa.com

نامم به تو بستگی دارد

http://www.marmarmary.blogfa.com/9005.aspx

نامم به تو بستگی دارد. آشفتگی های این روزها را نمی دانم کجای دلم بگذارم. همه روحم مچاله شده در اضطراب و دو راهی. نوشته شده در سه شنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۰ساعت 0:40 توسط آبگینه. نه مرادم نه مریدم.

marmarmary.blogfa.com

نامم به تو بستگی دارد - دو ساله شدیم

http://www.marmarmary.blogfa.com/post-151.aspx

نامم به تو بستگی دارد. دورتر ها فکر می کردم فرنگ که می گویند کجاست. شهر هزار و یک شب. آدم های رنگ به رنگ. اما من اینجا هستم. اینجا هوا ابری است. اما من دلتنگ نیستم. آدم ها همه سر در کار خویش اند. فکر می کردم مردمان ساکن بهشت بیشتر در این بهشت یافت می شوند. اما این ها م برای گوش های دوستانشان حرف های در گوشی دارند. وطنم را بیش تر دوست می دارم. هرچند که متقلب هستند اما این زاده خلاقیت و توانایی آن ها در تجزیه احوال است. بی نظمند مثل کودکان باهوش و شیطون کلاس که هر معلمی از داشتنشان راضی نیست.