1choogh.blogspot.com
اتاق نوشتن: -659-
http://1choogh.blogspot.com/2015/01/659.html
۲۳ دی ۱۳۹۳ ه.ش. 24 سال طول کشید تا بتونم برای کسی- برای مادرم -تعریف کنم. یک ربع قرن. زنی هستم در دهه چهارم زندگی . نیمه زندگی م. مادرم تموم پنج بچه ها ش رو داشت وقتی 33 ساله بود. تجربه اولین آزار جنسی و بدنی که به یاد می آرم. با جزییات فراوون، رنگ سبز فسفری پیرهن پیله پیله م رو، شلوار تو خونه که " باید " می پوشیدم، چون دوچرخه سواری می کردم و روسری ژرژت سه گوش، که اون هم " باید" بود. کاوه هم می شنید، توی پس زمینه اسکایپ، روی تختش نشسته بود و گوش می داد. آلمان که اومدم تموم شد. تقریبن تموم شد، ...چه کردم...
1choogh.blogspot.com
اتاق نوشتن: -645-
http://1choogh.blogspot.com/2013/09/645.html
۱۰ شهریور ۱۳۹۲ ه.ش. دکتر نوشته بود سونوگرافی. فقط چکآپ بود. گفته بود بد نیس بدونیم چرا این قدر هموگلوبین خونت کمه، شاید کیستی تشکیل شده باشه. تنها رفتم. نشسته بودم توی سالن و خودم رو بسته بودم به آب، اگرچه ماه رمضون بود. یه آقای جوونی درد داشت و مشت میکوبید به دیوار، اون قدر محکم که لرزش دیوار رو حس کردم وقتی سرم رو تکیه داده بودم به دیوار. سالن شلوغ بود. وقتی جوونی و مریض نیستی باورت نمیشه این همه آدم درد دار وجود داشته باشن. شوهره اومد، به خانوم منشی گفتن: گفت که نه! نوبتم شد، اتاق تاریک بود ...
1choogh.blogspot.com
اتاق نوشتن: January 2015
http://1choogh.blogspot.com/2015_01_01_archive.html
۲۳ دی ۱۳۹۳ ه.ش. 24 سال طول کشید تا بتونم برای کسی- برای مادرم -تعریف کنم. یک ربع قرن. زنی هستم در دهه چهارم زندگی . نیمه زندگی م. مادرم تموم پنج بچه ها ش رو داشت وقتی 33 ساله بود. تجربه اولین آزار جنسی و بدنی که به یاد می آرم. با جزییات فراوون، رنگ سبز فسفری پیرهن پیله پیله م رو، شلوار تو خونه که " باید " می پوشیدم، چون دوچرخه سواری می کردم و روسری ژرژت سه گوش، که اون هم " باید" بود. کاوه هم می شنید، توی پس زمینه اسکایپ، روی تختش نشسته بود و گوش می داد. آلمان که اومدم تموم شد. تقریبن تموم شد، ...چه کردم...
1choogh.blogspot.com
اتاق نوشتن: -657-
http://1choogh.blogspot.com/2015/01/657.html
۱۴ دی ۱۳۹۳ ه.ش. دیگه آخر تعطیلاته و فردا دوباره می رم سرکار. نشستم و به برنامه " ساعت پنج عصر" که شهرام شبپره اجرا کرده رو گوش می کنم. چایی هم کنارمه، (البته که هس! سرمای بدی خوردم و گلودرد بدی دارم. صبح ها با سرفه های وحشتناک از خواب بیدار می شم. اینه که چایی م لیمو و عسله! خونه رو سابیدم، یعنی سابیدما! تا شستن رو فرشی ها و فرچه کشیدن وان حموم که برق بیفته. سال نویی گفتن! اما واسه فردا نمی دونم. این جا هوا سرده و امروز هم صاف صاف بوده که یعنی فردا صبح سرد تری خواهد بود. هیچ نظری موجود نیست:.
1choogh.blogspot.com
اتاق نوشتن: April 2014
http://1choogh.blogspot.com/2014_04_01_archive.html
۷ اردیبهشت ۱۳۹۳ ه.ش. و تصمیم می گیری امتحان کنی، پا پیش بذاری. ترسون و لرزون. چرا که این تاخیر ترس با خودش آورده. ترس زیاد. شاید اون قدر که بعضی هاشو هنوز جرات نکردی شروع کنی، اما اونایی که شروع کردی، خوب پیش رفتن و تو سوپرایز شدی و انرژی گرفتی و قدم هات محکم تر شد. همین طور خوبه. چه برسه به حالا! ساکت تر شدم، این جا نمی نویسم واسه همین سکوته. وگرنه همه تو زندگی شون چیزی برای تعریف کردن دارن! همچین آروم و ساکت می شینم توی خونه م، (جالبه! برای اولین بار توی زندگی م خونه خودم رو دارم! هیچ نظری موجود نیست:.
1choogh.blogspot.com
اتاق نوشتن: -651-
http://1choogh.blogspot.com/2014/04/651.html
۷ اردیبهشت ۱۳۹۳ ه.ش. و تصمیم می گیری امتحان کنی، پا پیش بذاری. ترسون و لرزون. چرا که این تاخیر ترس با خودش آورده. ترس زیاد. شاید اون قدر که بعضی هاشو هنوز جرات نکردی شروع کنی، اما اونایی که شروع کردی، خوب پیش رفتن و تو سوپرایز شدی و انرژی گرفتی و قدم هات محکم تر شد. همین طور خوبه. چه برسه به حالا! ساکت تر شدم، این جا نمی نویسم واسه همین سکوته. وگرنه همه تو زندگی شون چیزی برای تعریف کردن دارن! همچین آروم و ساکت می شینم توی خونه م، (جالبه! برای اولین بار توی زندگی م خونه خودم رو دارم! هیچ نظری موجود نیست:.
1choogh.blogspot.com
اتاق نوشتن: -633-
http://1choogh.blogspot.com/2013/08/633.html
۲۲ مرداد ۱۳۹۲ ه.ش. خب من متعلق به اون دسته از زنهایی هستم که از خرید خوششون نمیآد. عمرن جزو تفریحاتم باشه که مثلن برم بازار و واسه خوذم بگردم. مرض مزمن میگیرم اگه قرار بشه برم دنبال یه چیز خاص، یه لباس مثلن. بهترین حالت اینه که واسه خودم هوس کنم، اونم سالی یه بار، که برم یه سری بزنم ببینم چه خبره! قدیما واسه مانتو، پاتوقم فیروز فرزانه. راه دورم واسه کفش و مانتو میدون ولیعصر تا فاطمی بود. عمرن رفته باشم هیچکدوم از فروشگاههای ونک به بالا. نه که همش از تنبلی باشه، نه! البته باس اضافه کنم سه نوع خرید ...
1choogh.blogspot.com
اتاق نوشتن: -631-
http://1choogh.blogspot.com/2013/08/631.html
۲۱ مرداد ۱۳۹۲ ه.ش. از گذشته. دقیقن بعد از سفر دوسال پیشم به تهران و در تاریخ 25 دی 1390 نوشتمش. همه چی خنده دار بود و میل به استفراغ در من بود و دهنم ترش ترش شده بود. یادمه به کسی اعتراض کردم که دوست ندارم، آدم ها توی خونه بیلباس راه برن. چه برسه که تنها پوشش شون گاندم باشه و به آدمه بر خورده بود. خیلی زیاد، اما حرف از سلیقهم بود و هیچ توضیح فلسفی نمیخواستم. مثل آبگوشت که دوست ندارم، دوس ندارم آقا. همین! گفت گور باباش، با یکی برو، با هرکی و بخواب. به همین راحتی؟! برچسبها: نيم نوشته ها. خونه های قبلی .
1choogh.blogspot.com
اتاق نوشتن: -647-
http://1choogh.blogspot.com/2013/09/647.html
۱ مهر ۱۳۹۲ ه.ش. این روز ها خسته م. خیلی خسته. زندگی م پر از تغییرهای برزگ بوده. تغییر های برزگ خوب. توی شرکت غول پیکر کار می کنم و خواهم کرد، هنوز بعد 50 روز از درش که تو می رم یه خوشحالی زیر پوستم می دوه. می دونم باید خوشحال باشم و مفتخر. اما این همه تغییر! این همه کار که انجام دارم و همه کارایی که باید انجام بدم، برام سنگینه. فشارم می ده. یه جور تنهام که هیچ وقت نبودم. تقریبن هیچ کس کنارم نیس. هیچوقت این قدر بدون دیگران م نبودم. ناشکر نیستم، فقط خیلی خسته م. اشتراک در: نظرات پیام (Atom). خونه های قبلی .
1choogh.blogspot.com
اتاق نوشتن: -639-
http://1choogh.blogspot.com/2013/08/639.html
۳۰ مرداد ۱۳۹۲ ه.ش. مامان حرفای خوبی میزنه. چن تاشون همیشه برجسته، یه گوشه ذهنم جا گرفته. نه اون وقتایی که نصیحت کنه. نه! خیلیهاشونو وقتی گفته که داشته توی آشپزخونه به کارای معمولی مامان طور میرسیده. مثلن یکیش این: «این همه کتاب میخونی، باس از هر کدوم یه چیزی یاد بگیری که خوبتر زندگی کنی، که خوبتر باشی. برچسبها: برشی از یک کتاب. هیچ نظری موجود نیست:. اشتراک در: نظرات پیام (Atom). خونه های قبلی . برشی از یک کتاب. بخشی از یک شعر. کار کار. کار. پنجره عکس الگو. با پشتیبانی Blogger.